س 2 - شخصى كه به مرجع حىّ رجوع كرده بعد از مدتى مرجع مرجوع فوت كرد، آيا بايد دوباره به حىّ ديگرى رجوع كند يا اين كه به فتواى مرجع اوّلى و دوّمى مىتواند عمل كند؟
{aج 2 - به نظر ما بايد به احوط قولين عمل نمايد.a}
س 3 - آيا در مسئله بقاء بر تقليد مجتهد ميّت مىتوان در مسائلى كه انسان به آنها عمل ننموده از ميّت تقليد كرد؟
{aج 3 - جواز بقاء، فقط در مسائلى است كه در زمان حيات مجتهد به آنها عمل شده است.a}
س 4 - آيا در فرض اعلميّت مجتهد ميّت نسبت به مجتهدين حىّ تقليد از ميّت واجب است، در فرض تساوى ميّت و حىّ وظيفه چيست؟
{aج 4 - بقاء جايز است و اگر مساوى باشند، احتياط در رجوع به حىّ است.a}
س 5 - آيا بقاء بر ميّت جايز است؟
{aج 5 - با اجازه از مجتهد زنده كه بقاء بر ميت را جايز مىداند مىتوانيد فقط در مسائلى كه به فتواى مجتهد ميت عمل كردهايد باقى باشيد.a}
س 6 - شخصى مقلّد حضرت امام (ره) بوده و پس از ارتحال ايشان، با تقليد از آيةالله اراكى (ره) در مسئله بقاء بر تقليد از مجتهد ميّت بر امام باقى مانده است در صورتى كه اين شخص در زمان حيات آيةالله اراكى (ره) به جز مسئله بقاء بر تقليد از مجتهد ميّت در مسئله ديگرى از ايشان تقليد ننموده باشد، آيا مىتواند در حال حاضر در مسائل ديگر، نظير تمام بودن نماز شخص كثير السفر از آيةالله اراكى تقليد كند در صورتيكه بر اصل تقليد خود از امام (ره) نيز باقى باشد؟
{aج 6 - در مسائل ديگر نمىتواند به مجتهد دوّم باقى باشد، چون در حال حيات مجتهد دوّم به آن مسائل عمل نكرده است.a}
س 7 - شخصى پس از رسيدن به سنّ تكليف، در ميان دو مرجع تقليد (زيد و عمرو) زيد را اعلم تشخيص داده و از وى تقليد نموده ولى پس از فوت هر دو مرجع تقليد به اين نتيجه رسيده كه تشخيص وى در آن زمان صحيح نبوده و عمرو اعلم بوده مستدعى است بفرمائيد