«يَا عَلِيُّ، أَنْتَ الْعَلَمُ لِهَذِهِ الْأُمَّةِ» على جان، تو محك اين امّت هستى. عَلَم نشانه محك است. ولايت على بن ابى طالب(ع) محك است. يا على، از تو بدست مىآيد كه كدام اهل نجات هستند و كدام نيستند.
«مَنْ أَحَبَّكَ فَازَ» هر كه تو را دوست دارد، رستگار شده است. خوش به سعادتش.
«وَ مَنْ أَبْغَضَكَ هَلَكَ» هر كه با تو دشمنى داشته باشد، هلاك مىشود. خوش به حال آنهايى كه جزو محبّين اميرالمؤمنين(ع) هستند.
بعد آقا جمله اى گفتند كه در دعاى ندبه هم مىخوانيم. حضرت(ص) فرمود:
«يَا عَلِيُّ، أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ أَنْتَ بَابُهَا وَ هَلْ تُؤْتَى الْمَدِينَةُ الّا مِنْ بَابِهَا؟» زمان قديم اكثر شهرها حصار داشتند، حتّى علاوه بر آن قلعه هايى داشتند كه دور آن خندق هايى مىكندند و تا بالا ديوار مىكشيدند چون زمان سابق امنيت نبود. گاهى دشمنان به شهرها هجوم مىآوردند و وارد مىشدند فلذا نوعاً شهرها به اين صورت ديوار داشتند. حضرت(ص) هم تعبير مىكند كه من شهر علم هستم و تو درِ اين شهر هستى. اين هم كنايه از اينكه، من شهر علم هستم يعنى هر نوع علمى كه بخواهى در اين شهر پيدا مىشود و تو در اين شهر هستى يعنى هر كه بخواهد وارد شهر پيامبر(ص) شود بايد از درِ ولايت وارد شود و تا ولايت اميرالمؤمنين(ع) را قبول نكند، نمىتواند به اين شهر وارد شود و اين يعنى قبول نبوّت وابستگى به قبول ولايت دارد. تا ولايت نباشد، نبوّت نيست. تا نبوّت نباشد، توحيد و وحدانيت الهى نيست. كسى به خدا نمىرسد مگر از طريق اهل بيت(عليهما السلام).
شخصى به امام صادق(ع) عرض كرد: يابن رسول الله، كسى امام زمانش را شناخت و رفت در خانه اش نشست و از خانه اش بيرون نيامد، آقاجان، وضع اين آقا چگونه است؟ حضرت(ع) فرمود: اگر از خانه بيرون نيايد، حال دينش چطور است؟ از كجا مىتواند دينش را كامل بدست بياورد؟ پس معلوم مىشود