responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : BOK36845 نویسنده : 0    جلد : 1  صفحه : 355
ايشان دستور داده‌اند كه ركون به ظالم نداشته باش و لو اينكه فاميلت باشد و تا اين اندازه بايد مواظبت كنيد. «وَ أَنْ لَا تَعْمَلَ بِالْهَوَى» على جان، با هواى نفس عمل نكن. هر كارى را مى‌كنى براى خدا انجام بده نه براى هواى نفس. بگو چون خدا مى‌خواهد من هم مى‌خواهم. كسى كه به دنبال دل خود برود عاقبت نابود و بيچاره مى‌شود. آنهايى كه به دنبال خدا مى‌روند و با خواست خدا جلو مى‌روند عاقبت به خير مى‌شوند. آنجا است كه خدا مقامشان را بالا مى‌برد. ببينيد خدا چه مى‌خواهد، آن را انجام بدهيد و هر چه كه خدا نمى‌خواهد انجام ندهيد. مرحوم آيت الله العظمى نجفى مرعشى(رحمه الله) نقل مى‌كند: در زمان طلبگى، در شهر مقدّس قم، آقايى بود كه خيلى تارك دنيا بود و خانه هم نداشت. وضع مادّيش خيلى سخت بود. شَبَش مى‌آمد امّا شامش نمى‌آمد. در بين طلبه ها معروف بود به نام شيخ اردشير. سؤال كردند: اين شيخ چطور معروف به شيخ اردشير شد؟ گفتند: اين بنده خدا چون خيلى وضعش خراب بود و خانه اى نداشت شبها براى خواب به قبرستان شيخان مى‌رفت، حتّى نان و غذا هم نداشت. شبى در همين قبرستان، در مقبره مرحوم ميرزا قمى(رحمه الله) خوابيد. صبح كه بلند شد براى نماز وضو بگيرد در باز نشد. هر چه تلاش كرد فائده اى نداشت. نگاه كرد ديد به قدرى برف آمده كه كل در را برف گرفته است. هر كارى كرد بيرون برود نتوانست. مقبره اى هم كه در آنجا خوابيده بود از سيمان و گچ تشكيل شده بود و امكان اين را هم نداشت كه لا اقل تيمم كند. عاقبت مجبور شد نمازش را بدون وضو و تيمم بخواند. وقتى نمازش را تمام كرد، با حالت شوخى و خنده به خدا گفت: خدايا، من را در وضع سخت گذاشتى، گفتم باشد. گاهى به من نان و پنير مى‌دادى، گفتم باشد.
نام کتاب : BOK36845 نویسنده : 0    جلد : 1  صفحه : 355
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست