كيسه را باز كرد نگاه كرديم ديديم شصت عدد پول شوش است. پول شوش در آن زمان پول عراقى ها بود؛ خلاصه وقتى پول و غذا را گذاشتم صاحب خانه گفت: اسم من نجم الدين است. من اين قضيه را به جز خدا و خودم و بچّه ها به هيچكس ديگر نگفتم و احدى نمىداند كه وضع من اين است. امشب هم هيچ چيزى نداشتيم كه بخوريم. به بچّه ام گفتم: صبر كن ببينم خدا چه مىخواهد. برويد و بخوابيد؛ پس معلوم مىشود كه سيد بحرالعلوم چه عنايتى از طرف خدا داشته است كه خدا اين خبر را به او داده و اين برنامه را اجرا كرده است.
اين داستان به خاطر اين بود كه فقر اين شخص در حدّى بود كه در نانِ شب زن و بچّه خودش هم معطّل مانده بود امّا ايمان به خدا داشت. آدم مؤمن با كم و زياد داشتن، خودش را گم نمىكند. اين مطلب، عقيده شخصى من است كه تا يك عملى«خالصاً لوجه الله» واقع نشده باشد در تاريخ نمىماند. طلبه اگر براى خدا كار كند، مطالعه اش براى خدا باشد، درس دادنش براى خدا باشد، كمكش به مردم براى خدا باشد، مسلّم بدانيد كه سالها خدا آن را نگه مىدارد و نمىگذارد اسم اين آقا از بين برود.
«أَحْلَى مِنَ الشَّهْدِ» مؤمن از عسل شيرين تر، از شيرينى جات شيرين تر است.
«وَ أَصْلَدَ مِنَ الصَّلْد» مؤمن از سنگ سخت هم سخت تر است. «صَلد» سنگى خيلى سفت است.
«لَا يَكْشِفُ سِرّاً وَ لَا يَهْتِكُ سِتْراً» مؤمن هيچ وقت سرّ را فاش نمىكند. چيزهاى سرّى را نبايد فاش كرد. بعضى چيزها از اسرار است جزو اسرار آل محمّد(عليهما السلام) است، بعضى از ذكرها، بعضى از بيانها، بعضى از معجزات. حضرت(ص) فرمودهاند اينها را به هر كس نگوييد و بيان نكنيد. حضرت(ص) مىفرمايد: بعضى از معجزات و فرمايشات ما را همه جا نگوييد. بعضى ها ظرفيت ندارند و بى حرمتى مىكنند. بعضى از معجزات را كه مىخواهيد در مجلسها بگويد خيلى بايد احتياط كنيد.