«كَثِيرَ الْعِبَادَةِ» شخص مؤمن عبادت كثير دارد يعنى هميشه مشغول عبادت است و عبادتش ترك نمىشود و با خداى خودش در حال راز و نياز است.«حَسَنَ الْوَقَارِ» شخص مؤمن خيلى حُسن وقار دارد. وقارش خيلى زيبا و سنگين است. ديده شده كه بعضى ها با همان حُسن وقارشان موفّقيتهايى داشته اند. نوعاً مىبينيد شخصيتهاى بزرگ، زمامداران و شخصيتهاى علمى كه در رأس امور هستند و خيلى با روحانيت ارتباطى ندارند مثل زمان رژيم طاغوت يا الان كه افرادى در خارج هستند، آنها وقتى محضر بزرگان و روحانى مىرسند مجذوب ديدارشان مىشوند و حُسن وقار آن شخصيت بزرگ آنها را جذب مىكند.
خداوند اين عنايات را به مراجع گذشته(رحمه الله) داشت كه مردم از ديدن آنها حالتشان عوض مىشد. الان هم اگر افرادى خودشان را واقعاً بسازند و با خدا درست برخورد كنند همينطور خواهند بود و اختصاص به زمان ويژه اى ندارد. هر زمانى همينطور است منتهاى مطلب اين است كه تا چه اندازه بتوانيد با خدا ارتباط برقرار كنيد. خوش به حال هر كسى كه با خدا بيشتر ارتباط برقرار مىكند. خدا وقار را بر چهره مبارك اين افراد قرار مىدهد و حالتى خاص را در چشمشان مىاندازد. شخصيتهاى بزرگ با وقارشان باعث مىشدند در هر جا كه مىرفتند موفّقيت داشته باشند.
در جنگ جهانى اوّل كه دولت عثمانى با كمك آلمانى ها به مسلمانها هجوم آوردند، دامنه جنگ از عراق شروع شد كه علما جلو افتادند و عاقبت، دولت عثمانى مجبور شد عقب نشينى كند و شكست خورد. علماى آن روز از جمله فرزند ارجمند حضرت آيت الله العظمى مرحوم سيد محمّد كاظم يزدى(رحمه الله) بودند و رئيس اين حركت سيد محمّد طباطبايى(رحمه الله) بود كه در اين جنگ به شهادت رسيد ولى سردسته همه بزرگواران، مرحوم آيت الله محمّد تقى ميرزاى شيرازى(رحمه الله) (ميرزاى دوّم) بود. ايشان در آن موقع رئيس حوزه بود.