مرحوم ميرزا با فتوايى باعث شد مردم در بغداد حركت كردند و در دو ماه جنگ، خارجى ها را شكست دادند و بيرون كردند؛ منتها با اخراج دولت عثمانى، آلمانى ها شكست خوردند امّا انگليسى ها چون عراقى ها را در جنگ كمك كرده بودند بعد از خروج آلمانى ها حكومت را بدست گرفتند كه باز ميرزا در اين رابطه نامه اى نوشت و فتوايى داد كه مسلمان حقّ ندارد حاكم خود را غير مسلمان قرار دهد كه دوباره مردم و علما حركت كردند و تظاهرات مردمى اين بار بر عليه انگليسى ها شروع شد.
عاقبت، انگليسى ها هر كارى كردند آقايان را راضى كنند كه حداقل به نحو مشاركت بمانند، آقايان زير بار نرفتند. وقتى چاره اى نديدند عراق را به دست حاكمى سنّى دادند. شيعيان دو سوّم عراق را تشكيل داده بودند و برايشان خيلى گوارا نبود كه اين شخص حاكم باشد. مدّتى كه گذشت باز علما نتوانستند تحمّل كنند و قيام كردند.
مرحوم ميرزا در همين قيام فوت كرد و آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى(رحمه الله) به جاى او آمد كه در تظاهرات، ايشان و مرحوم نايينى و مرحوم زنجايى( رحمه الله) را گرفتند و به ايران تبعيد كردند. وقتى به ايران آمدند در محلى كه قبلاً به نام باختران معروف بود استقبال عجيبى از آنها شد. بعد از آنجا به همدان و بعد هم به قم آمدند. در قم، مرحوم آيت الله نايينى به دستور آيت الله شيخ عبدالكريم حائرى يك سال و نيم در حوزه درس داد.
از آن طرف، ملّت عراق كه نمىتوانستند طاقت بياورند خيلى به حاكم وقت فشار آوردند و او مجبور شد نامه عذرخواهى به محضر مراجع بزرگوار بدهد و تقاضا كرد كه دوباره به عراق برگردند؛ فلذا اين عزيزان، بعد از يك سال و نيم كه در قم بودند به عراق برگشتند و بساط درس و بحث را شروع كردند.
هر جا علما پرچم را به دست بگيرند و جلو بيافتند واقعاً مردم حاضر هستند با جان و دل همراهى كنند. حاضرند همه چيزشان را بگذارند براى اينكه اهداف مقدّسه دين را دنبال كنند به شرطى كه ما يك مقدار ارتباطمان را با خدا بيشتر كنيم.
ـ