كه اين را تعبير به حسّاس مىكنند امّا يك موقع تحقيق و تجسّس براى كس ديگرى انجام مىدهد كه مىگويند فلانى جاسوس است.
جاسوسى كردن نوعاً گوش دادن به مطالب براى رساندن به ديگران است؛ به هر تقدير، مؤمن نبايد تفتيش گر باشد حالا هر طور كه بخواهد تفتيش كند، چه تفتيش براى ديگرى و چه براى خودش؛ على كلّ حال، وجود مبارك پيغمبر(ص) مىفرمايد: مؤمن چنين كسى نيست كه بلند شود و دنبال اين كار برود، برنامههاى كسى را براى آبروريزى بدست بياورد يا تحقيقات كند كه فلانى چنين يا چنان كرده است، به ما ربطى ندارد ولو فرض كنيد چيزى كه مىخواهد بدست بياورد در كار بد هم نباشد، خدا دوست ندارد كه مؤمن دنبال كسى برود و تحقيق و تجسّس كند.
«يَطْلُبُ مِنَ الْأُمُورِ أَعْلَاهَا» مؤمن هر كارى كه مىخواهد انجام بدهد بهترين آن را انجام مىدهد. اين خيلى عبارت جامعى است يعنى مسئوليت پذيرى مؤمن اين است كه كار را تميز و بهتر تحويل مىدهد. انسان مؤمن هميشه دنبال اين است كه احسن را انتخاب كند حالا كارگر است، كارفرما است، روحانى است، فرقى ندارد مىخواهد مردم را موعظه كند و براى مردم نماز جماعت بخواند در صدد اين است كه به بهترين وجه كارش را انجام بدهد چون معتقد است حركتش در راهى است كه خدا آن را دوست دارد.
رمز موفّقيت و سعادت هابيل بر قابيل همين بود. چطور شد هابيل آن مقام را پيدا كرد و خداوند او را قبول كرد؟ به جز همين انتخاب خودش چيز ديگرى نبود. خدا فرمود: اى آدم، بچّه هايت را امتحان كن، ببين كدام يك از آنها توجّه الى الله دارند؟ با امتحان كوچكى كه حضرت آدم(ع) به دستور خدا انجام داد يكى بازنده شد و ديگرى برنده. الان من و شما هم همينطور هستيم، يا راه قابيل را قبول