responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : تشكرى آرانى، شهاب    جلد : 1  صفحه : 380


قاصد و هديه چون به شهر رسيد ***** و فرستاده را سليمان ديد

گفت آيا كمك كنيد مرا؟ ***** با متاعى قليل از دنيا

آنچه بخشد به من خداى جهان ***** بهتر است از همه هداياتان‌

اين شما بهر پيشكش شاديد (36)


باز گرد و بگو كه بى‌ترديد ***** با سپاهى روم به جانبشان‌

كه ندارند بهر دفع توان ***** به در آرم ز شهر با ذلت‌

و دهم اهل كفر را خفت (37)


اى بزرگان كداميك ز شما ***** تخت او را بياوريد اينجا

پيش از آنگه كه خود شود تسليم (38)


گفت جنّى كه ماورا آريم ***** پيش از آنكه ز جاى برخيزى‌

و در اين ره منم امين و قوى (39)


گفت آن كس كه داشت علم كتاب ***** آرم او را به پيش تو به شتاب‌

تا زنى چشمهاى خود بر هم ***** پيش از آن تخت سوى تو آرم‌

پس سليمان چو ديد پا برجا ***** نزد خود [تخت شاه شهر سبا]

گفت اين باشد از عطاى خدا ***** تا كند آزمايشى ما را

تا كنم شكر يا كنم كفران ***** شكر سود آورد به هر انسان‌

و آنكه كفران كند عطاى رحيم ***** هست ربّ جهان غنى و كريم (40)

گفت تخت ورا كنيد چنان ***** كه نداند اگر ببيند آن‌

تا ببينيم هست اهل هدا ***** يا كه دورست از هداى خدا (41)

چونكه آمد يكى بگفت او را ***** اين همان تخت تو بود آيا؟

گفت آرى شديم آگه از آن ***** نيز بوديم از مسلمانان (42)

از ره شرك ساخت او را دور ***** گر چه بود از زمان پيش كفور (43)

چون به تالار قصر پاى گذاشت ***** دامنش برگرفت و آب انگاشت‌

گفت كاخى بلور هست اينجا ***** گفت كردم به خويش جور و جفا

با سليمانم از مسلمانان ***** از براى خداى عالميان (44)


نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : تشكرى آرانى، شهاب    جلد : 1  صفحه : 380
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست