نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : پورجوادى، كاظم جلد : 1 صفحه : 163
شايسته است كه جز حق درباره خدا چيزى نگويم، من معجزهاى از پروردگار براى شما آوردهام، بنى اسرائيل را با من بفرست.» (105) گفت: «اگر راست مىگويى و معجزهاى آوردهاى، آن را بياور.» (106) آن گاه چوبدست خود را انداخت كه ناگاه به صورت اژدهايى آشكار درآمد. (107) و دستش را بيرون آورد كه در مقابل بينندگان مىدرخشيد. (108) بزرگان قوم فرعون گفتند: «به راستى اين جادوگرى ماهر است. (109) مىخواهد شما را از سرزمينتان بيرون كند، چه نظر داريد؟» (110) گفتند: او و برادرش را نگاهدار و فراخوانها را به شهرها بفرست، (111) تا ساحران دانا را به حضورت بياورند. (112) ساحران نزد فرعون آمدند و گفتند: «اگر پيروز شديم پاداشى براى ما خواهد بود؟» (113) گفت: «آرى! شما از مقربان ما خواهيد بود.» (114) گفتند: «اى موسى نخست تو مىافكنى يا ما بيفكنيم؟» (115) گفت: «شما بيفكنيد.» چون افكندند چشم مردم را افسون كردند و آنها را ترساندند و جادوى عظيمى آوردند. (116) به موسى وحى كرديم عصايت را بيفكن. بناگاه آنچه را برساخته بودند بلعيد. (117) حق به اثبات رسيد و كردههايشان باطل شد (118) و همانجا مغلوب شدند و به خوارى برگشتند. (119) جادوگران به سجده افتادند. (120)
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : پورجوادى، كاظم جلد : 1 صفحه : 163