نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : پورجوادى، كاظم جلد : 1 صفحه : 230
چون فرمان ما فرا رسيد آنجا را زير و رو كرديم و سنگ و گل متراكمى كه نزد پروردگارت نشاندار بود بر آنها فرو ريختيم، چنين عذابى از ستمگران دور نيست. (83) به سوى قوم «مدين» برادرشان شعيب را فرستاديم، گفت: «اى قوم من! خدا را بپرستيد كه جز او معبودى نداريد و پيمانه و ترازو را كم ندهيد. من خير شما را مىخواهم و بر شما از عذاب روزى فراگير بيمناكم. (84) اى قوم من! وزن و پيمانه را با عدالت باز دهيد و اشياء مردم را كم ندهيد و در روى زمين فساد نكنيد. (85) اگر ايمان داريد آنچه خدا باقى گذاشته برايتان بهتر است و من پاسدار شما نيستم.» (86) گفتند: «اى شعيب آيا به فرمان نماز توست كه بايد معبودهاى نياكانمان را رها كنيم و بنا به ميل خودمان در اموالمان تصرف نكنيم؟ حقا كه تو مردى بردبار و رشيدى!» (87) گفت: «اى قوم من! اگر ديديد دليلى از پروردگارم دارم و رزق خوبى به من داده باشد، هرگز نمىخواهم خودم مرتكب چيزى شوم كه شما را از آن باز مىدارم، من تا آنجا كه مىتوانم جز اصلاح نمىخواهم و از خدا توفيق مىطلبم، به او توكل دارم و به سوى او باز مىگردم. (88)
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : پورجوادى، كاظم جلد : 1 صفحه : 230