نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : پورجوادى، كاظم جلد : 1 صفحه : 319
پس بلند مرتبه است خداوندى كه پادشاه ملك وجود است، و پيش از اين كه وحى قرآن بر تو تمام شود به خواندنش شتاب مكن و بگو: «پروردگارا بر علم من بيفزا.» (114) پيش از اين با آدم پيمان بستيم ولى فراموش كرد و او را صاحب عزم راسخ نيافتيم. (115) چون به فرشتگان گفتيم بر آدم سجده كنيد، همگى سجده كردند جز شيطان كه سركشى كرد. (116) گفتيم: «اى آدم يقين داشته باش كه اين با تو و همسرت دشمن است، مبادا شما را از بهشت بيرون كند كه به رنج افتى. (117) تو در آن نه گرسنه مىشوى و نه برهنه مىمانى (118) و نيز نه تشنه مىشوى و نه گرماى آفتاب آزارت مىدهد.» (119) اما شيطان او را وسوسه كرد و گفت: «اى آدم مىخواهى تو را به درخت جاودانگى و سلطنت بىزوال راهنمايى كنم؟» (120) آنها سرانجام از آن خوردند و شرمگاهشان آشكار شد و به پوشاندن خود با برگهاى بهشت پرداختند. آدم پروردگارش را نافرمانى كرد و گمراه شد. (121) سپس پروردگارش او را برگزيد و توبهاش را پذيرفت و هدايتش كرد. (122) فرمود: «از آنجا فرود آييد همگى با يكديگر دشمن خواهيد بود، اگر از جانب من هدايتى بر شما برسد پيرو راه من گمراه نمىشود و در رنج نخواهد افتاد.» (123) كسى كه از ياد من غافل شود زندگانى تنگى خواهد داشت و در روز قيامت او را نابينا به محشر مىآوريم. (124) گويد: «پروردگارا! چرا نابينا محشورم كردى؟ من كه بينا بودم؟» (125)
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : پورجوادى، كاظم جلد : 1 صفحه : 319