نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : پورجوادى، كاظم جلد : 1 صفحه : 367
پاسخ داد: «من آن كار را از روى بىخبرى مرتكب شدم (20) و چون از شما ترسيدم فرار كردم و بعد پروردگارم به من حكمت عطا فرمود و مرا از پيامبران قرار داد. (21) و اين نعمتى است كه بر من منت مىگذارى كه بنى اسرائيل را برده خود كردهاى؟» (22) فرعون گفت: «پروردگار جهانيان كيست؟» (23) پاسخ داد: «پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آنهاست اگر اهل يقين هستيد.» (24) به اطرافيانش گفت: «مگر نمىشنويد؟» (25) پاسخ داد: «پروردگار شما و نياكانتان.» (26) گفت: «پيامبرى كه به سوى شما فرستاده شده است ديوانهاى بيش نيست.» (27) پاسخ داد: «پروردگار مشرق و مغرب و آنچه ميان آنهاست اگر بينديشيد.» (28) گفت: «اگر غير از من معبودى برگزينى تو را زندانى مىكنم.» (29) پاسخ داد: «حتى اگر معجزه روشنى برايت بياورم؟» (30) گفت: «اگر راست مىگويى بياور.» (31) در اين هنگام عصا را انداخت، ناگاه به صورت اژدهايى درآمد (32) و دست خود را بيرون آورد كه ناگاه در برابر بينندگان سفيد و روشن شد. (33) به اطرافيان خود گفت: «به راستى اين جادوگر دانايى است. (34) مىخواهد شما را با سحر از سرزمينتان بيرون كند. نظرتان چيست؟» (35) گفتند: «او و برادرش را نگهدار و مأموران جمع آورى را به شهرها بفرست، (36) تا همه ساحران دانا را نزد تو آورند.» (37) سرانجام ساحران را در روز معين در وعدهگاه گرد آوردند. (38) به مردم گفته شد آيا شما نيز جمع مىشويد (39)
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : پورجوادى، كاظم جلد : 1 صفحه : 367