نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : پورجوادى، كاظم جلد : 1 صفحه : 385
آنها را در آن زمين تمكن دهيم و بيم از آنها را به فرعون و هامان و لشكريانشان نشان دهيم. (6) به مادر موسى وحى كرديم كه او را شير بده، و چون بر جانش بيمناك شدى او را به دريا بينداز، نترس و اندوهگين مشو كه ما او را به تو باز مىگردانيم و در سلك پيامبرانش مىآوريم. (7) خاندان فرعون او را از آب گرفتند تا سرانجام دشمن و مايه اندوهشان شود، مسلما فرعون و هامان و لشكريانشان در اشتباه بودند. (8) همسر فرعون گفت: «او را نكشيد، مايه روشنى دل و ديده من و توست، شايد به كارمان بيايد، يا او را به فرزندى خود برگزينيم.» آنها بيخبر بودند (9) و قلب مادر موسى از تاب و توان تهى شد و اگر قلبش را با ايمان محكم نمىكرديم احتمال داشت آن راز را افشا كند. (10) مادر به خواهر موسى گفت: «در پى او برو.» او نيز از دور شاهد ماجرا بود، بدون آن كه آنها متوجه شوند. (11) ما پيشاپيش دايگى زنانى را كه شير مىدادند بر او حرام كرديم، آن گاه خواهرش گفت: «آيا شما را به خانوادهاى راهنمايى كنم كه مىتوانند او را نگهدارى كنند و خيرخواه او باشند.» (12) بدينسان ما او را به مادرش بازگردانديم تا چشمش روشن شود و غمگين نباشد و بداند وعده خدا حق است ولى بيشتر آنها نمىدانند. (13)
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : پورجوادى، كاظم جلد : 1 صفحه : 385