نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : پورجوادى، كاظم جلد : 1 صفحه : 386
چون نيرومند و برومند شد او را فرزانگى و دانش داديم، و اينگونه نيكوكاران را پاداش مىدهيم. (14) او در هنگام بىخبرى مردم به شهر درآمد، در آنجا دو مرد را ديد كه با هم نزاع مىكردند، يكى از آنها از پيروانش بود و ديگرى از دشمنانش، آن كه پيروش بود در برابر دشمن از او تقاضاى كمك كرد، موسى مشتى (محكم) بر او وارد آورد و كارش را ساخت، و با خود گفت: «اين از كارهاى شيطانى بود كه او آشكارا دشمن گمراه كنندهاى است.» (15) (سپس) گفت: «پروردگارا! من به خود ستم كردم، مرا ببخش.» خداوند او را بخشيد زيرا او آمرزنده مهربان است. (16) و نيز گفت: «پروردگارا! به شكرانه نعمتى كه به من عطا كردى هرگز پشتيبان بدكاران نخواهم شد.» (17) در آن شهر هر لحظه با ترس انتظار حادثهاى را مىكشيد، ناگاه همان كسى كه روز قبل خواستار ياريش شده بود، او را ديد. فرياد برآورد و از او كمك خواست. موسى به او گفت: «تو آشكارا گمراهى.» (18) هنگامى كه خواست با دشمن مشتركشان بياويزد فرياد زد: «اى موسى مىخواهى مرا بكشى همانطور كه ديروز يكى را كشتى؟ تو فقط خيال ستمگرى در دنيا دارى و نمىخواهى مصلح باشى.» (19) مردى از دورترين نقطه شهر شتابان آمد و گفت: «اى موسى من خيرخواه تو هستم، بدان كه بزرگان قوم براى كشتن تو به شور نشستهاند، بىدرنگ اينجا را ترك كن.» (20) ترسان و نگران از شهر بيرون رفت، گفت: «پروردگارا! مرا از اين گروه ستمگر نجات بده.» (21)
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : پورجوادى، كاظم جلد : 1 صفحه : 386