نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : پورجوادى، كاظم جلد : 1 صفحه : 440
داستان مردم آن ديار را كه رسولان بدانجا آمدند براىشان مثال بزن، (13) آن گاه كه دو تن را به نزدشان فرستاديم، آنها را تكذيب كردند، سپس با فرستادن سومى تقويتشان كرديم. گفتند: «ما پيام آوران شما هستيم.» (14) (در پاسخشان) گفتند: «شما انسانهايى چون ما هستيد و خداى رحمان چيزى نفرستاده است و شما دروغ مىگوييد.» (15) گفتند: «پروردگارمان مىداند كه ما به سوى شما فرستاده شدهايم. (16) وظيفه ما جز اين نيست كه پيامش را به وضوح برسانيم.» (17) (در پاسخشان) گفتند: «شما را به فال بد گرفتهايم، اگر دست برنداريد سنگسارتان خواهيم كرد و از ما عذاب دردناكى به شما خواهد رسيد.» (18) گفتند: «اگر توجه كنيد شومى از خود شماست، چرا كه مردمى اسرافكاريد.» (19) مردى دوان دوان از دور دست شهر آمد و گفت: «اى قوم من! رسولان را پيروى كنيد. (20) پيرو كسانى باشيد كه از شما مزدى طلب نمىكنند و خودشان هدايت شدهاند. (21) چرا پرستش نكنم كسى را كه مرا آفريد و همه به سوى او باز مىگرديد. (22) آيا غير از او معبودهايى را برگزينم كه اگر خداى رحمان بخواهد به من زيانى برساند، شفاعتشان كمترين فايدهاى برايم ندارد و نجاتم نخواهند داد؟ (23) اگر چنين كنم در گمراهى آشكار باشم (24) سخن مرا بشنويد كه به پروردگارتان ايمان آوردم.» (25) گفته شد: «به بهشت درآ.» گفت: «كاش قوم من مىدانستند (26) كه پروردگارم مرا آمرزيد و از گرامى شدگان قرار داد.» (27)
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : پورجوادى، كاظم جلد : 1 صفحه : 440