responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : انصاريان، حسين    جلد : 1  صفحه : 245


گفت: پناه بر خدا از اينكه بازداشت كنيم مگر كسى را كه متاع خود را نزد وى يافته‌ايم، كه در اين صورت ستمكار خواهيم بود. (79)
پس هنگامى كه از عزيز مأيوس شدند، در كنارى [با يكديگر] به گفتگوى پنهان پرداختند. بزرگشان گفت: آيا ندانستيد كه پدرتان از شما پيمان استوار خدايى گرفت و پيش‌تر هم درباره يوسف كوتاهى كرديد، بنابراين من هرگز از اين سرزمين بيرون نمى‌آيم تا پدرم به من اجازه دهد، يا خدا درباره من حكم كند؛ و او بهترين حكم‌كنندگان است. (80)
شما به سوى پدرتان بازگرديد، پس به او بگوييد: اى پدر! بدون شك پسرت دزدى كرد، و ما جز به آنچه دانستيم گواهى نداديم وحافظ ونگهبان نهان هم [كه در آن چه اتفاقى افتاده‌] نبوديم. (81)
حقيقت را از شهرى كه در آن بوديم [و در و ديوارش گواه است‌] و از كاروانى كه با آن آمديم بپرس؛ و يقيناً ما راستگوييم. (82)
[برادران پس از بازگشت به كنعان، ماجرا را براى پدر بيان كردند، يعقوب‌] گفت: [نه چنين است كه مى‌گوييد] بلكه نفوس شما كارى [زشت‌] را در نظرتان آراست [تا انجامش بر شما آسان شود] پس من بدون جزع و بيتابى شكيبايى مى‌ورزم، اميد است خدا همه آنان را پيش من آرد؛ زيرا او بى‌ترديد، دانا و حكيم است. (83)
و از آنان كناره گرفت و گفت: دريغا بر يوسف! و در حالى كه از غصّه لبريز بود دو چشمش از اندوه، سپيد شد. (84)
گفتند: به خدا آن قدر از يوسف ياد مى‌كنى تا سخت ناتوان شوى يا جانت را از دست بدهى. (85)
گفت: شكوه اندوه شديد و غم و غصه‌ام را فقط به خدا مى‌برم و از خدا مى‌دانم آنچه را كه شما نمى‌دانيد. (86)

نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : انصاريان، حسين    جلد : 1  صفحه : 245
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست