نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : انصاريان، حسين جلد : 1 صفحه : 246
اى پسرانم! برويد آن گاه از يوسف و برادرش جستجو كنيد و از رحمت خدا مأيوس نباشيد؛ زيرا جز مردم كافر از رحمت خدا مأيوس نمىشوند. (87) پس هنگامى كه بر يوسف وارد شدند، گفتند: عزيزا! از سختى [قحطى و خشكسالى] به ما و خانواده ما گزند و آسيب رسيده و [براى دريافت آذوقه] مال ناچيزى آوردهايم، پس پيمانه ما را كامل بده و بر ما صدقه بخش؛ زيرا خدا صدقهدهندگان را پاداش مىدهد. (88) گفت: آيا زمانى كه نادان بوديد، دانستيد با يوسف و برادرش چه كرديد؟ (89) گفتند: شگفتا! آيا تو خود يوسفى؟! گفت: من يوسفم و اين برادر من است، همانا خدا بر ما منت نهاده است؛ بىترديد هر كس پرهيزكارى كند و شكيبايى ورزد، [پاداش شايسته مىيابد]؛ زيرا خدا پاداش نيكوكاران را تباه نمىكند. (90) گفتند: به خدا سوگند يقيناً كه خدا تو را بر ما برترى بخشيد و به راستى كه ما خطاكار بوديم. (91) گفت: امروز هيچ ملامت و سرزنشى بر شما نيست، خدا شما را مىآمرزد و او مهربانترين مهربانان است. (92) اين پيراهنم را ببريد، و روى صورت پدرم بيندازيد، او بينا مىشود و همه خاندانتان را نزد من آوريد. (93) و زمانى كه كاروان [از مصر] رهسپار [كنعان] شد، پدرشان گفت: بىترديد، بوى يوسف را مىيابم اگر مرا سبك عقل ندانيد. (94) گفتند: به خدا سوگند تو در همان خطا و گمراهى ديرينت هستى. (95)
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : انصاريان، حسين جلد : 1 صفحه : 246