اين چنين نيست كه مىپندارند [در آن روز] يقيناً پرونده بدكاران در سجّين است. (7) و تو چه مىدانى كه سجّين چيست؟ (8) قضا و سرنوشتى حتمى [براى خائنان] است. (9) واى در آن روز بر تكذيب كنندگان. (10) آنان كه همواره روز جزا را تكذيب مىكنند. (11) و آن را جز هر متجاوز گناهپيشه تكذيب نكند، (12) [كه] هرگاه آيات ما را بر او خوانند مىگويد: افسانههاى پيشينيان است. (13) اين چنين نيست كه مىگويند، بلكه گناهانى كه همواره مرتكب شدهاند بر دلهايشان چرك و زنگار بسته است [كه حقايق را افسانه مىپندارند.] (14) اين چنين نيست كه آنان مىپندارند، بلكه اينان در آن روز از پروردگارشان محجوباند. (15) سپس آنان بىترديد وارد دوزخ مىشوند. (16) [به آنان] گويند: اين است آن دوزخى كه همواره تكذيبش مىكرديد. (17) اين چنين نيست [كه اين سبك مغزان درباره نيكان مىپندارند] بلكه پرونده نيكان در عليّين است (18) تو چه مىدانى عليّين چيست؟ (19) قضا و سرنوشتى حتمى [براى نيكان] است. (20) مقربان آن را مشاهده مىكنند. (21) بىترديد نيكان در نعمتى فراوانند (22) بر تختها [ى آراسته و پرارزش تكيه زده و مناظر زيباى بهشت را با چشم سر و جمال محبوب را با چشم دل] مىنگرند. (23) در چهرههايشان شادابى و طراوت نعمت را مىيابى. (24) آنان را از باده ناب و طهورى كه سربسته و مُهر و موم شده است، مىنوشانند. (25) مُهر و مومش مشك است، و رقابت كنندگان و مسابقهگران بايد به سوى اين نعمت ها بر يكديگر پيشى گيرند، (26) و [اين باده ناب مُهر و موم شده] آميختهاى از «تسنيم» است (27) [آن] چشمهاى كه همواره مقربان از آن مىنوشند. (28) بدكاران همواره [در دنيا از روى ريشخند و استهزا] به مؤمنان مىخنديدند (29) و هنگامى كه بر آنان مىگذشتند آنان را با اشاره چشم وابرو به مسخره مىگرفتند، (30) و چون به خانواده خود بازمىگشتند [به سبب تمسخر مؤمنان] خوشحال و شادمان باز مىگشتند، (31) و هنگامى كه مؤمنان را مىديدند، مىگفتند: بىترديد اينان گمراهاند؛ (32) و حال آنكه كافران را بر مؤمنان نگهبان و مراقب نفرستاده بودند [كه مراقب هدايت و گمراهى آنان باشند.] (33) پس امروز همواره مؤمنان به كافران مىخندند. (34)