2/ 85- 78 78. و ازيشان مادريان ندانند نامه مگر آرزوها و نيستند ايشان مگر كه گمان برند. 79. پس واى مر آنانى را كه نويسند نامه به دستهاى خويش باز پس گويند اين از نزد خداى تا خرند بدان بهايى اندك پس واى مر ايشان را از آنچه نوشت دستهاى ايشان و واى مر ايشان را از آنچه مىورزند. 80. و گفتند هرگز نبسايد ما را آتش مگر روزهاى شمارده بگوى ا فرا گرفتيد نزد خداى پيمانى پس هرگز ديگر نكند خداى پيمان خود را يا گوييد بر خداى آنچه ندانيد. 81. آرى هر كه ورزد گناهى و گرد درآيد به او گناه او پس اينان خداوندان آتش ايشان در آن جاويدان. 82. و آنانى كه گرويدند و كردند شايستهها اينان خداوندان بهشت ايشان در آن جاويدان. 83. و چون گرفتيم پيمان پسران يعقوب را كه نپرستيد مگر خداى را و به پدر و مادر نيكويى و خداوند خويشى و بىپدران و درويشان و گوييد مردمان را خوب و به پاى داريد نماز را و دهيد پاكى را باز پس برگشتيد مگر اندكى از شما [15] و شما روى گردانندگان. 84. و چون گرفتيم پيمان شما را مىريزيد [1] خونهاى خويش را و نه بيرون كنيد تنهاى خويش را از خانههاى خويش باز پس خستو آمديد و شما گواهى مىدهيد. 85. باز پس شما اينان مىكشيد تنهاى خويش را و بيرون مىكنيد گروهى را از شما از خانههاى ايشان هم پشت مىشويد بر ايشان به بزه و گذشتن از اندازه و اگر آيند شما را بنديان باز خريد ايشان را و او بسته كرده شده بر شما بيرون كردن ايشان ا پس مىگرويد به برخى نامه و نمىگرويد به برخى پس چيست جزاى آنى كه كند آنت را از شما مگر رسوايئ در اين زندگانى نزديكتر و روز رستخيز بازگردانيده شوند به سخترين شكنجه و نيست خداى هرگز بىآگاه از آنچه مىكنيد [2]. [1]. ظ: «مريزيد» [2]. م: در متن «مىكنند» هم خوانده مىشود.