7/ 28- 20 20. پس وسوسه كرد برشورانيد مر آن دو را آدم و حوّا را آن ديو تا پيدا كند مر آن دو را آنچه پوشيده شده بود از آن دو از اندامهاى عورت ايشان. و گفت ابليس: نه بازداشت شما را پروردگار شما از اين درخت گندم مگر از بهر آن كه اگر بخوريد باشيد دو فرشته يا باشيد از جمله جاويد ماندگان. 21. و سوگند ياد كرد ايشان را كه من مر شما را هراينه از جمله نيك خواهانم. 22. پس فرو آورد ايشان را به فريبى، پس چون بچشيدند از آن درخت، پيدا شد مر آن دو را اندامهاى عورت ايشان، و در ايستادند كه همىدوختند بر خويشتن از برگهاى درخت انجير بهشت. و بخواند ايشان را پروردگار ايشان ا نه بازداشتم شما را از آنتان درخت و گفتم شما را بدرستى كه اين ديو مر شما را دشمنى است پيدا و هويدا؟ 23. گفتند آدم و حوّاء: اى پروردگار ما! ستم كرديم تنهاى خويش را و اگر نيامرزى ما را و نه بخشايى ما را هراينه باشيم از جمله زيانكاران. 24. گفت خداى: فرو آييد آدم و حوّاء و مار و ابليس، برخى از شما مر برخى را دشمن است و مر شما راست [186] در زمين آرامگاهى و برخوردارئ تا هنگام مرگ يا قيامت. 25. گفت خداى: در آن زمين همىزييد و هم در آن زمين همىميريد و هم از آن زمين بيرون آورده شويد. 26. اى پسران فرزندان آدم! هراينه فرو آورديم بر شما پوششى كه بپوشاند اندامهاى عورت شما را و جامه نرم نيكو و خواسته و پوشش پرهيزكارى آنت بهتر است. آنت از جمله نشانهاى خداست تا مگر ايشان درانديشند نعمتهاى خداى را. 27. اى پسران فرزندان آدم! آزموده مگر داند در محنت ميندازدا شما را اين ديو همچنان كه بيرون كرد او پدر و مادر شما را آدم و حوّاء را از بهشت بيرون مىكشد مىستاند از ايشان دو پوشش آن دو را تا كه نمايد ايشان دو را اندامهاى عورت ايشان دو را، بدرستى كه آن ديو همىبيند شما را او و گروه او از آنجا كه نمىبينيد شما ايشان را. بدرستى كه ما گردانيديم اين ديوان را دوستانى مر آنانى را كه نمىگروند. 28. و چون كنند كار زشتى يعنى طواف برهنه گويند: يافتيم بر آن پدران ما را و خداى فرمود ما را به آن. بگوى اى محمّد، بدرستى كه خداى نفرمايد به زشت كارى، ا همىگوييد بر خداى آنچه نمىدانيد؟