7/ 19- 8 8. و سنجيدن اعمال در آن روز درست و راست است، پس هر كه گران شود ترازوهاى نيكوييهاى او پس اينان ايشان رستگارانند. 9. و هر كه سبك شود ترازوهاى نيكوييهاى او پس اينان آنانىاند كه زيانكار شدند از جهت تنهاى خويش به سبب آنچه بودند به نشانهاى به حجتهاى ما ستم همىكردند به انكار. 10. و هراينه جاى گير كرديم شما را [184] در زمين و كرديم گردانيديم شما را در آن زمين اسباب زندگانى، از مأكول و مشروب و ملبوس اندكى سپاس دارى همىكنيد. 11. و هراينه آفريديم پدر شما را از گل باز پس بنگاشتيم شما را در رحم مادران باز پس گفتيم مر آن فرشتگان را كه سجده كنيد مر آدم گندمگون را پس سجده كردند همه مگر ابليس، آن نوميد كه نبود از جمله آن سجده كنندگان. 12. گفت خداى: چه بازداشت ترا از سجده كردن كه سجده نكردى چون كه فرمودم ترا گفت ابليس: من بهترم از او از آنكه آفريدى مرا از آتشى روشن و آفريدى او را از گل تيره. 13. گفت خداى: پس فرود آى از اين بهشت پس نباشد از آنكه نرسد ترا كه بزرگ منشى كنى و خلاف فرمان كنى در آن بهشت پس بيرون شو، بدرستى كه از آنكه تو از جمله خوارانى. 14. گفت ابليس: بپاى و مهلت ده مرا تا روزى كه برانگيخته شوند [1] ... از گور. 15. گفت خداى: بدرستى كه تو از جمله پاييده شدگانى. 16. گفت ابليس: پس به سبب آنچه گمراه كردى مرا، سوگند ياد مىكنم كه هراينه بنشينم براى ايشان در راه تو راست يعنى بر طريق اسلام. 17. باز پس هراينه آيم ايشان را و به ايشان نمايم كه بهشت نيست و دوزخ نيست از پيش رويهاى ايشان به آراستن دنيا و از پس پشتهاى ايشان به فراموش گردانيدن آخرت و از سوى راستهاى ايشان به كران كردن طاعت و از سوى چپهاى ايشان به خواندن به معصيت، و نيابى بيشتر ايشان را سپاس داران. 18. گفت خداى: بيرون شو از آن بهشت نكوهيده عيبناك به معصيت دور كرده رانده از رحمت، هراينه هر كه پىروى كند ترا از ايشان، هراينه پر كنم دوزخ را از شما [185] همه. 19. و اى آدم گندم گون! بيارام تو و جفت تو حوّا در بهشت پس بخوريد شما دو از آنجا هرجا كه خواهيد و نزديك مشويد اين درخت گندم را پس باشيد از جمله ستم كاران. [1]. م: ناخوانا