7/ 169- 163 163. و بپرس ايشان را از آن ده شهر ايله قوم داود آنى كه بود نزديك كنار دريا، آنگاه كه در مىگذشتند از اندازه در حكم روز شنبه چون كه مىآمد ايشان را ماهيهاى ايشان روز آسودن شنبه ايشان آشكارا و به انبوهى و آن روزى كه شنبه نكردندى نيامدى نيامدندى ايشان را ماهيهاى ايشان همچنانت آزمون همىكنيم ايشان را به سبب آنچه بودند كه بيرون مىآمدند از فرمان خداى. 164. و چون كه گفت گروهى از ايشان: چرا پند همىدهيد گروهى را كه خداى نيست كننده ايشان است نيست كننده است ايشان را يا عذاب كننده ايشان را عذابى سخت؟ گفتند: پوزشى اين عذر پيدا كردنى است به سوى پروردگار شما و تا مگر ايشان بپرهيزند و بترسند از گرفتن ماهى. 165. پس چون كه فراموش كردند و گذاشتند آنچه پند داده شدند به آن برهانيديم آنانى را كه باز مىداشتند از آن بدى و گرفتيم آنانى را كه ستم كردند به عذابى سخت بد يعنى جوانان را كپّى گردانيديم و پيران ايشان را خوك به آنچه بودند كه بيرون مىآمدند از فرمان. 166. پس چون درگذشتند از قبول آنچه بازداشته شدند ازو، گفتيم مر ايشان را: باشيد كپّيان خواران و دوران از رحمت خداى. 167. و ياد كن چون آنگاهى را آگاهى داد پروردگار تو كه هراينه بفرستد او بر ايشان تا روز رستخيز آنى را كه و آن كس مصطفى است و امت او رساند ايشان را بدى سختى عذاب تكليف همىكند يعنى جزيه ستدن به خوارى. بدرستى كه پروردگارت هراينه زود عقوبت است و بدرستى كه او هراينه آمرزگار است [211] بخشاينده. 168. و بپراكنديم ايشان را در روى زمين گروه گروه ازيشانند شايستهگان يعنى ايمان آورديد به عيسى و محمّد و از ايشانند فرود جز آن يعنى كافران، و آزمون كرديم ايشان را به نيكوييها به نعمت و عافيت و آسانى و بديها و تنگى و سختى تا مگر ايشان بازگردند به حق سوى طاعت. 169. پس از پى درآمد در رسيد از پس ايشان از پى درآيندگان فرزندان بد، ميراث گرفتند يافتند از پدران آن نامه ر [1]، همى گيرند كالاى متاع اين جهان نزديكتر و فروتر را و همىگويند: خود كه زود آمرزيده شود آمرزند ما را. و اگر آيد ايشان را كالاى متاع مانند آن همچندان همىگيرند آن را ا گرفته نشد بر ايشان پيمان در آن نامه كه نگويند بر خداى مگر سزا و راست و درست و برخواند برخواندند آنچه هست درو؟ و سراى بازپسين بهتر است مر آنانى كه بپرهيزند از شرك ا پس خرد نداريد كه بهشت بهتر است؟ [1]. نامه ر- نامه را