10/ 45- 35 35. بگوى، كه هيچ هست از انبازان شما آنى كسى كه راه نمايد به سوى گفتار راست چون توحيد؟ اگر جواب دهند و اگر نه بگوى كه خداى راه نمايد به سوى راست. ا پس آن كه راه مىنمايد به سوى راست سزاوارتر است كه پىروى كرده شود يا آنى كه راه ننمايد مگر كه راه نموده شود؟ پس چيست مر شما را چه بوده است چگونه داورى همىكنيد كه بت را با خداى برابر مىگوييد؟ 36. و پىروى نمىكند بيشتر ايشان مگر گمانى. بدرستى كه گمان بىنياز نمىكند از راستى و يقين هيچ چيز. بدرستى كه خداى داناست به آنچه مىكنند. 37. و نه تواند بود اين قرآن نبى كه فرا بافته شود و ساخته از فرود جز خداى، و لكن باور داشت راست گرداننده آنى كه بود و هست در پيش [264] او و جدا كردن و پديد كردن اين نامه به امر و نهى و حلال و حرام نه هيچ گمانى درو از پروردگار جهانيان. 38. يا همىگويند از خود فرا ساخت آن را محمّد. بگوى اى محمّد، پس بياريد به سوره را مانند آن همچنان و خوانيد آن را كه توانيد از آنچه همىپرستيد از فرود جز خداى اگر هستيد راستگويان. 39. نه كه به دروغ داشتند به آنچه نرسيدند به دانش آن و نيامد ايشان را سر انجام آن تا بدانند بازگشت و عاقبت آن را. همچنانت به دروغ داشت آنانى كه بودند از پيش ايشان يعنى پيش از كفّار مكّه. پس بنگر كه چگونه بود سر انجام ستمكاران. 40. و هست از ايشان يعنى از قوم تو آنى كه همىگرود به آن قرآن بعث محمّد و هست از ايشان آنى كه نمىگرود به آن و پروردگارت داناتر است به حال تبهكاران كه ايمان نيارند. 41. و اگر دروغ گوى دارند ترا، پس بگوى يا محمد كه! مراست كار من يعنى ايمان من و مر شما راست كار شما يعنى شرك شما، شما بيزارانيد از آنچه مىكنم من و من بيزارم از آنچه همىكنيد شما. 42. و هستند از ايشان آنى آنانى كه نيوشه مىكنند به ظاهر نه قبول چون كه قرآن برخوانى به سوى تو. ا پس تو همىشنوانى كرّان را و اگر چه چندانكه باشند كه در نيابند؟ 43. و از ايشان است آن كسى كه همىنگرد به سوى تو ا پس تو راه نمايى كوران را و اگر چه باشند كه نمىبينند؟ 44. بدرستى كه خداى ستم نكند و بيداد مردمان را هيچ چيزى، و لكن مردمان تنهاى خويش را ستم همىكنند كه ايمان نمىآرند. [265] 45. و آن روز قيامت كه گرد كنيم ايشان را همانا كه درنگ نكردند در دنيا و در گور مگر هنگامى اندك از روز در جنب روز قيامت بشناسند يكديگر را آشنايى دهند در ميان خويش. مىگويند بدرستى كه زيانكار شد شدند آنانى كه دروغ داشتند به ديدار خداى و باز رسيدن به وى و نبودند راهيافتگان به دين اسلام.