10/ 34- 27 27. و آنانى كه ورزيدند و حاصل كردند بديها را چون كفر و معاصى پاداشت يك بدئ هست به يك بدى مانند آن و رسد ايشان را خوارئ. نيست نبود مر ايشان را از عذاب خداى از هيچ نگاه دارى. همانا كه فرو پوشانيده شود رويهاى ايشان پارههاى از شب تاريك اينان خداوندان اهل و ياران و ساكنان آتشاند، ايشان در آن آتش دوزخ جاويدانند. 28. و آن روز قيامت كه گرد آريم ايشان را همه باز پس گوييم مر آنانى را كه انباز آوردند ما را در دار دنيا به جاى خويش همىباشيد شما و انبازان يعنى بتان شما تا بنگريم در كار شما پس جدا كرديم جدايى افكنيم در ميان ايشان و بتان و گفت گويند انبازان و معبودان ايشان: نبوديد شما ما را كه همىپرستيديد ايشان گويند شما را همىپرستيديم؟ 29. بتان گويند: پس بسنده است خداى گواهى در ميان ما و در ميان شما، بدرستى كه بوديم از پرستيدن شما هراينه بىآگاهان نشنيديم و نديديم و ندانستيم. 30. آنجا بداند بيازمايد هر تنى آنچه گذراند پيش فرستاد و بازگردانده شدند به سوى خداى يار و خداوند ايشان سزا به خدايى و گم شد از ايشان آنچه بودند كه همىساختند و بافتند از بتان و انبازان. 31. بگوى يا محمّد، كه، كه روزى مىدهد شما را از آسمان و زمين يا كه توانايى دارد آفريدن شنوايى را و بيناييها را [263] و هر كه بيرون همىآرد زنده را از مرده و بيرون همىآرد مرده را از زنده و هر كه همىسازد كار بندگان را؟ پس زودا گويند خداى، پس بگوى، ا پس نمىترسيد از عقوبت او كه او را شريك گوييد؟ 32. پس آنتان خداست پروردگار شما سزا به خدايى، پس نيست اين [1] پس از راستى مگر گمراهى، پس چگونه بازگردانده همىشويد از حق و عبادت او؟ 33. همچنانت سزا شد و واجب گشت سخن پروردگار تو بر آنانى كه بيرون شدند از فرمان و دين كه ايشان بحقيقت نگروند. 34. بگو اى محمّد! هيچ هست از انبازان شما آنى كه آغاز كند آفريدن را بىاصلى و مثالى باز پس گرداند آن را به زنده كردن؟ اگر جواب دهند و اگر نه بگوى، كه خداى آغاز كند آفريدن باز پس بازگرداند او آن را، پس چگونه از كجا بازگردانده مىشويد از حق و از راه راست؟ [1]. ظ: «چيست»