10/ 23- 21 21. و چون كه چشانيم مردمان را بخشايشى نيكوداشتى فراخى از پس تنگىاى كه بسود ايشان را ناگاه، مر ايشان راست سازش بد در نشانهاى حجّتها ما بگو، خداى زودتر است از شما از جهت سازش بدرستى كه فرستادگان ما الكرام الكاتبين همىنويسند آنچه همىسگاليد. 22. او آن خدايى است كه روان گرداند شما را در خشكى دشت و در دريا تا چون كه باشيد شما در اندرون كشتى و روند برند كشتيها به ايشان را به بادى خوش و شاد شدند به آن، آمد آن را كشتيها را بادى سخت و زنده و آمد ايشان را خيز آب از هر جايى و هر سويى [261] و گمان بردند پندارند كه بحقيقت ايشان در گرفته شد شدند به ايشان به اسباب هلاك خوانند خداى را ويژه كنندگان براى او كيش را و دعا را سوگند كه اگر برهانى ما را از اين باد، هراينه باشيم ما از جمله سپاس داران. 23. پس چون كه برهاند ايشان را از دريا به سلامت ناگاه هم آنگاه ايشان ستم كردن جويند ستم كنند در روى زمين به ناراست و ناسزا. اى مردمان! هراينه ستم شما هست بر تنهاى شما. برخوردارى زندگانى فروتر است باز پس به سوى ماست بازگشت شما پس آگاهانيم شما را به آنچه بوديد كه همىكرديد. 24. هراينه داستان صفت عجيبه زندگانى فروتر اين جهان هم چون آبى است فرو آورديم آن را از آسمان پس بياميخت بياميخته شد به آن آب رستنى زمين از آنچه همىخورد مردمان چون حبوب و ثمار و چهارپايان چون گياه و كاه تا چون كه گرفت گيرد زمين آرايش خويش را و آراسته شد شود و گمان برد پندارند خداوندان آن كه ايشان توانايانند بر آن، آمد آن را فرمان ما به هلاك آن در. شبى يا در روزى. پس گردانيديم آن را درويده گويى كه به شمشير انجيدهاند همانا كه نبود آن مقيم در دى ديروز همچنانت پديد كنيم و جدا نشانها را حجتها و عبرتها را مر گروهى را كه بينديشند و عبرت گيرند. 25. و خداى همىخواند همه را به سوى سراى رستگارى از آفتها، بهشت و راه نمايد آن را كه خواهد به سوى راهى راست. 26. مر آنانى راست كه نيكويى كردند در دنيا نيكوترين يعنى بهشت در آخرت [262] و افزونى بر بهشت و نرسد رويهاى ايشان را هيچ گردى تيرگى فرقت و نه خوارئ عقوبت اينان. خداوندان اهل و ياران و ساكنان بهشتند ايشان در آن بهشت جاويدانند.