10/ 26- 21 13. و هراينه نيست كرديم آن گروهان گذشته را از [259] پيش شما چون كه ستم كردند كفر آوردند و آمد آمدند ايشان را آوردند فرستادگان ما سوى ايشان به روشنان از حجّتها و نه چنان بودند كه تا بگرويدندى. همچنانت پاداشت دهيم اين گروه را گنهكاران را از بهر آنكه ايشان كافر شدند به محمد. 14. باز پس كرديم گردانيديم شما را پس نشينان از پى درآيندگان در مملكت زمين از پس ايشان تا كه بنگريم كه چگونه كار همىكنيد به طاعت خداى و خداى خود بدان داناست. 15. و چون كه خوانده شود بر ايشان آيتهاى سخنهاى ما روشنان، گويد آنانى كه اميد نمىدارند نمىترسند از رسيدن خويش به ما: بيا بيار به نبى را جز از اين نبى كه عيب آلهه ما در آن نباشد يا بگردان او را حرامها را حلال كن و آيت عذاب را به آيت رحمت بدل كن. بگوى اى محمّد، نباشد نرسد و نسزد مرا كه بگردانم اين نبى را از سوى خويشتن، پىروى نكنم مگر آنچه پيغام داده شود به سوى من كه من همىترسم اگر نافرمانى كنم به تغيير قرآن پروردگار خويش را از عذاب روزى بزرگ. 16. بگوى اگر خواستى خداى نخواندمى آن را بر شما و نه دانا كردى شما را به آن از آن كه هراينه درنگ كردم در ميان شما روزگار دراز چهل سال از پيش اين كه دعوى رسالت كردم ا پس هيچ خرد نداريد تا بدانيد كه قرآن نه از خود گويم؟ 17. پس كيست كه ستمكارترست از آنى كه فرابافت فراساخت بر خداى دروغى را يا دروغ داشت به آيتهاى سخنها و حجّتها او، بدرستى كه پيروزى نيابد نرهند از عذاب گناهكاران. 18. و مىپرستند از فرود خداى آنچه را كه نه زيان دارد ايشان را اگر طاعت ندارند ايشان را و نه سود دارد ايشان را اگر طاعت دارند ايشان را [260] و همىگويند مشركان كه اينان بتان خواهشگران مااند روز قيامت نزد خداى. بگوى اى محمّد، ا مىآگاهانيد آگاه مىكنيد خداى را به چيزى كه نداند آن را خداى در آسمانها و نه در زمين؟ پاكئ او و برتر و بالا و دور از آنچه انباز آرند به وى. 19. و نبود مردمان مگر گروهى يك گروه بر يك دين يكى، پس نساختند ناهموارى كردند و اگر نه بودى سخنى كه پيش رفت در ازل از پروردگارت، هراينه گذارده شدى در ميان ايشان در آنچه در آن نمىسازند ناهموارى مىكنند. 20. و همىگويند اهل مكّه: چرا نه فرو آورده شد برو نشانى از پروردگار او؟ پس بگوى، هراينه هراينه دانستن ناپيدا مر خداى راست پس چشم داريد كه من با شما از جمله چشم دارندگانم.