10/ 12- 4 4. به سوى اوست بازگشت شما همه. نويد دادن خداى راست و درست. بدرستى كه او آغاز كند آفريدن را باز پس بازگرداند آن را باز آرد خلق را از پس مرگ تا پاداشت دهد آنانى را كه گرويدند و كردند كارهاى نيك شايستهها به داد. و آنانى كه نگرويدند مر ايشان راست آشاميدنى از آب گرم و سوزان و عذابى دردناك به سبب آنچه بودند كه نمىگرويدند به خداى. 5. او آنى كه گردانيد آفتاب را روشنايى در روز و ماه را روشنى تابندگى در شب و اندازه كرد آن را جايهاى فرو آمدن تا كه بدانيد شمار سالها را و شمار روزها و ماهها. نيافريد خداى آنت را مگر به راستى و درستى به غرض صحيح و اظهار حق، پديد مىكنيم نشانها حجتها را مر گروهى را كه دانند. 6. بدرستى كه در آمد شب و روز است و آنچه آفريد خداى در آسمانها و زمين است هراينه نشانها دلايل و حجج مر گروهى را كه همىپرهيزند از شرك و معاصى. 7. بدرستى كه آنانى كه اميد نمىدارند نمىترسند [258] رسيدن خويش را به ما و پسنده كردند به اين زندگانى فروتر و رنج در آن بردند و آرام گرفتند به آن و آنانى كه ايشان از نشانهاى ما يعنى محمد و قرآن بىآگاهانند. 8. اينان جاى پناه ايشان آتش است به آنچه بودند كه همىاندوختند. 9. بدرستى كه آنانى كه گرويدند و كردند شايستهها را از كردارها راه نمايد ايشان را پروردگار ايشان به سبب گرويدن ايشان به جايگاهى كه همىرود از زير كوشكهاى ايشان آبهاى جويهاى روان و فراخ در بوستانهاى با نعمت نيكوداشت. 10. خواندن گفتار ايشان در آن اين بود كه پاكى تو بار خداى و درود و آفرين ايشان در آن سلام است و بازپسين خواندن ايشان كه همه سپاس و ستايش مر خداى راست پروردگار جهانيان. 11. و اگر بشتابانيدى خداى مر اين مردمان را بدى را همچو شتابانيدن ايشان به نيكى، هراينه گذارده شدى به سوى ايشان و ايشان همه هلاك شدندى زمان زد ايشان، پس بگذاريم آنانى را كه اميد ندارند نترسند رسيدن خويش به ما در گذشتن خويش از اندازه سرگردان مىباشند. 12. و چون كه ببسايد رسد مردم را گزندى درد و بيمارى خواند ما را بر پهلوى خويش، يا نشسته يا بر پاى يعنى در همه حال، پس چون كه باز برديم ازو گزند را، گذرد و برود بر عادت خويش در مخالفت همانا كه گويى كه هيچ نخواند ما را به سوى گزندى كه ببسود رسيد آن او را، همچنانت آراسته شد مر گزافكاران را آنچه بودند كه همىكردند از دعا نزد بلا و اعراض نزد عطا.