13/ 33- 26 26. خداى بگستراند روزى را مر آنى را كه خواهد و تنگ كند. و شاد شدند به زندگانى فروتر و نيست زندگانى فروتر در آن جهان بازپسين مگر برخوردارى. 27. و همىگويند آنانى كه نگرويدند، چرا فرو آورده نشد برو نشانى از پروردگارش؟ بگوى كه خداى گمراه كند آنى را كه خواهد و راه نمايد به خويش آنى را كه بازگشت. 28. آنانى كه گرويدند و بيارامد [316] دلهاى ايشان به ياد خداى، آگاه باش كه به ياد خداى بيارامد دلها. 29. آنانى كه گرويدند و كردند شايستهها را، خنك مر ايشان را و نيكويى جاى بازگشت. 30. همچنانت فرستاديم ترا در گروهى كه گذشت از پيش آن گروهانى تا برخوانى بر ايشان آنچه را كه پيغام كرديم به تو و ايشان نمىگروند به خداى بزرگ بخشايش. بگو، او پروردگار من است نه هيچ خدايى مگر او، برو كار بازگذاشتم و به او بازگشت من. 31. و اگر كه نبى كه رانده شدى به او كوهها يا بريده شدى به او زمين يا سخن كرده شدى به آن مردهگانى، نه كه مر خدا راست فرمان همه. ا پس ندانست آنانى كه گرويدند كه اگر خواهد خداى هراينه راه نمودى مردمان را همه و هميشه آنانى كه نگرويدند مىرسد ايشان را به آنچه كردند كوبنده يا فرود آيد نزديك از سراى ايشان تا آيد نويد خداى، بدرستى كه خداى ديگر نكند نويد را. 32. و هراينه فسوس كرده شد به فرستادگانى از پيشت پس فراگذاشتم مر آنانى را كه نگرويدند بازپس بگرفتم ايشان را، پس چگونه بود عقوبتم؟ 33. ا پس آنى كه او ايستاده است بر هر [317] تنى به آنچه كرد؟ و كردند مر خداى را انبازانى، بگوى، نام بريد ايشان را يا مىآگاهانيد او را به آنچه نداند در زمين يا به آشكارى از گفتار. نه كه آراسته شد مر آنانى را كه نگرويدند سگالش بدايشان و بازگشتند از راه، و هر كه گمراه كند خداى پس نيست مرو را از رهنمايى.