15/ 59- 37 37. گفت: پس بدرستى كه تو از پاييده شدگانى. 38. تا روز آن هنگام دانسته. 39. گفت: اى پروردگار من! به آنچه گمراه كردى مرا هراينه آرايم براى ايشان در زمين و هراينه گمراه كنم ايشان را همه. 40. مگر بندگان تو از ايشان ويژهكاران. 41. گفت: اين راهى است بر من راست. 42. بدرستى كه بندگان من نيست مر ترا بر ايشان دست بردى مگر آنى كه پىروى كرد ترا از گمراهان. 43. و بدرستى كه دوزخ هراينه وعدهگاه ايشان است همهگان. 44. مر آن راست هفت درها مر هر درى را از ايشان برخى بخش كرده. 45. بدرستى كه پرهيزكاران در بهشتهااند و چشمهها. 46. در آييد در آن به رستگارى بىبيمان. 47. و بيرون كشيديم آنچه در سينههاى ايشان از كينه برادران بر تختهاى روى به روى آرندگان. 48. نبسايد ايشان را در آن رنجى و نه ايشان از آن هرگز بيرون آورده شدگان. 49. آگاهى ده بندگان مرا! كه من، من آمرزگارم بخشاينده. 50. و كه عذاب من او عذاب است دردناك. 51. و آگاهى ده ايشان را از مهمانان ابراهيم. 52. چون كه [331] در آمدند برو، پس گفتند درودى. گفت: بدرستى كه ما از شما هراسانيم. 53. گفتند: مترس بدرستى كه ما مژده همىدهيم ترا به پسرى دانا. 54. گفت: ا مژده داديد مرا بر آن كه بسود مرا پيرى پس به چه مژده همىدهيد مرا. 55. گفتند: مژده داديم ترا به راست و درست پس مباش از نوميدان. 56. گفت: و كه نوميد شود از بخشايش پروردگار خويش مگر گمراهان. 57. گفت: پس چيست كار شما اى فرستاده شدگان؟ 58. گفتند: بدرستى كه ما فرستاده شديم به گروهى گنهكاران. 59. مگر خاندان لوط بدرستى كه ما هراينه رهانندگان ايشانيم همه.