2/ 231- 228 228. و رها كرده شدگان چشم دارند به تنهاى خويش [43] سه ناپاكيها و نه روا بود مر ايشان را كه پنهان كنند آنچه را كه آفريد خداى در زهدانهاى ايشان اگر هستند مىگروند به خداى و روز واپسين و شوهران ايشان سزاتر به بازگردانيدن ايشان در آنت اگر خواهند بسامان كردنى و مر ايشان را مانند آنى كه برايشان به نيكى و مر مردان را بر ايشان پايهگاهى و خداى بىهمتا درستكار و درست گفتار. 229. رها كردن دو بار پس نگاه داشتنى به نيكى يا روان كردن به نيكى كردن و نه روا بود شما را كه ستانيد از آنچه داديد ايشان را چيزى مگر كه ترسند كه بر پا ندارند اندازههاى خداى را پس اگر ترسيد كه بر پا ندارند اندازههاى خداى را [نه] گناهى بر ايشان در آنچه باز خريد [بدان آنت اندازههاى خداى پس] در مگذريد از آن و هر كه درگذرد از اندازههاى خداى پس اينان ايشان ستمكاران. 230. پس اگر رها كند او را پس حلال نشود مر او را از پس تا زن شود شوهرى را جز او پس اگر رها كند آن را پس نه گناهى بر ايشان كه بازگردند با يكديگر اگر گمان برند كه به پاى دارند اندازههاى خداى را و آنت اندازههاى خداى پيدا كند آن را مر گروهى را كه دانند. 231. و چون رها كنيد زنان پس برسند [44] هنگام زده خويش را پس نگاه داريد [1] ايشان را به نيكى يا گذاريد ايشان را به نيكى و نگاه مداريد ايشان را گزند را تا از اندازه گذريد و هر كه كند آنت را پس بدرستى كه ستم كرد تن خود را و مگيريد نشانهاى خداى را فسوس و ياد كنيد نيكوداشت خداى را بر خويش و آنچه فرستاد بر شما از نامه و درستى در گفتار پند دهد شما را بدان و بترسيد از خداى و دانيد كه خداى به هر چيزى دانا. [1]. م: «دارند»