2/ 227- 220 220. در اين سراى و آن سراى و مىپرسند ترا از بىپدران بگوى بسامان آوردنى مر ايشان را بهتر و اگر آميزش كنيد با ايشان پس برادران شما و خداى داند تباهكار را از نيكوكار و اگر خواستى خداى هراينه در رنج انداختى شما را بدرستى كه خداى بىهمتا درستكار و راستداور. 221. و به زنى مكنيد انبازگويان را تا گروند و هراينه پرستارى گرونده بهتر از انباز آرنده و اگر چه به شگفت آرد شما را و به زنى مدهيد انباز گويندگان را تا گروند و هراينه بنده گرونده به از انباز گوينده و اگر چه به شگفت آرد شما را اينان خوانند به آتش و خداى خواند به بهشت و آمرزش به فرمان او و پيدا كند نشانهاى خويش را براى مردمان [42] تا مگر ايشان پند گيرند. 222. و مىپرسند ترا از ناپاكى بگوى آن آزارى پس جدا شويد از زنان در ناپاكى و نه نزديك شويد ايشان را تا پاك شوند به غسل پس چون پاك شوند پس آييد ايشان را از آنجا فرمود شما را خداى بدرستى كه خداى دوست دارد بازگردندگان را و دوست دارد پاك شوندگان را. 223. زنان شما كشت شما را پس آييد كشت خويش را چگونه خواهيد و پيش داريد براى تنهاى خويش و پرهيزيد از خداى و دانيد كه شما رسندگان او و مژده ده گروندگان را. 224. و مگر دانيد خداى را بهانه مر سوگندان خويش را كه نيكوكار شويد و پرهيزكارى كنيد و بسامان كنيد ميان مردمان و خداى شنواست دانا. 225. نگيرد شما را خداى به بيهوده در سوگندان شما و لكن گيرد شما را به آنچه ورزيد دلهاى شما و خداى آمرزگار بردبار. 226. مر آنانى را كه سوگند خورند از زنان خويش چشم داشتن چهار ماه پس اگر بازگردند پس بدرستى كه خداى آمرزگار است بخشاينده. 227. و اگر دل نهند رهايى پس بدرستى كه خداى شنوا دانا.