35/ 39- 31 31. و آن چه وحى پيغام كرديم به سوى تو اى محمد از اين نامه او كتاب بهين به سزاست و راست و درست راست گوى دارنده موافق مر آنچه پيش او بود از كتابها. بدرستى كه خداى به حال بندگان خويش هراينه آگاه است بينا دانست كه كتاب مهين به بنده بهين بايد داد. 32. باز پس ميراث داديم اين قرآن را آنانى را كه برگزيديم ايشان را از بندگان خويش، پس از ايشان است ستمكار مر تن خويشتن را و از ايشان است ميانجى نگاه دارنده و از ايشان است [558] پيشى گيرنده به نيكيها به فرمان به دستورى و توفيق خداى [1] ... آنت او افزونى بزرگ. 33. بوستانهاى باشيدنى درآيند در آن زيور كرده شوند در آن از دستورنجنها از زر و مرواريد و پوشش ايشان در آن پرنيان. 34. و گويند: سپاس و ستايش و آزادى مر خداى راست آنى كه ببرد از ما اندوه دوزخ را بدرستى كه پروردگار ما هراينه آمرزگار است سپاس دار. 35. آنى كه فرو آورد ما را سراى باشيدن از افزونى و نيكويى خويش. نبسايد ما را و نرسد به ما در آن رنجى و نبسايد ما را در آن ماندگى كسب. 36. و آنانى كه نگرويدند، مر ايشان راست آتش دوزخ، نه به مرگ حكم كرده شود بر ايشان پس تا بميرند و نه سبك كرده شود از ايشان از عذاب آن، همچنانت پاداشت دهيم هر ناسپاسى را. 37. و ايشان بانگ و فرياد همىخواهند در آن و مىگويند اى پروردگار ما! بيرون آر ما را ازين دوزخ كه تا بكنيم كار نيك جز آنى كه بوديم مىكرديم. ا و نه عمر دراز داديم شما را چندانكه به آن مقدار پند گيرد تواند گرفت درو آن كه پند گيرد خواهست گرفت و آمد شما را بيم كننده يعنى رسول پس بچشيد عذاب پس نيست ستمكاران را هيچ يارى يارىگرى و رهاننده. 38. بدرستى كه خداى داناى ناپيدا نهان آسمانهاست و زمين، بدرستى كه او داناست به خداوند سينهها به آنچه در دلهاست. 39. او آنى كه گردانيد شما را از پى درآيندگان در زمين. پس هر كه نگرود، پس بروست وبال [559] ناگرويدن او و نيفزايد ناگروندگان را ناگرويدن ايشان نزد پروردگار ايشان مگر دشمنى و خشمى و نيفزايد ناگروندگان را ناگرويدن ايشان مگر زيانكارى. [1]. م: ناخوانا