3/ 26- 18 18. گواهى داد خداى كه او نه خدايى مگر او و فرشتگان و خداوندان دانش ايستاده به داد. نه خدايى مگر او بىهمتا درستكار. 19. بدرستى كه كيش نزد خداى مسلمانى است، و نه ناسازى كردند آنانى كه داده شدند نامه را مگر از پس آنچه آمد ايشان را دانش جستن افزونى ميان ايشان و هر كه نگرود [62] به نشانهاى خداى پس بدرستى كه خداى زود شمار. 20. پس اگر پيكار كنند با تو، پس بگوى، سپاردم روى خود را مر خداى را و آن را كه پىروى كرد مرا. و بگوى مر آنانى را كه داده شدند نامه و نانويسندگان، ا گرويديد؟ پس اگر گروند پس بدرستى كه راهيافتند و اگر برگردند پس هراينه بر تو رسانيدن، و خداى بيناست به بندگان. 21. بدرستى كه آنانى كه نمىگروند به نشانهاى خداى و كشند پيغامبران را به ناسزا و كشند آنانى را كه فرمايند به داد از مردمان، پس مژده ده ايشان را به شكنجه دردناك. 22. اينان آنانىاند تباه شد كارهاى ايشان در اين جهان و آن جهان و نيست مر ايشان را از يارى گران. 23. ا نديدى به آنانى كه داده شدند بهره از نامه؟ خوانده مىشوند به نامه خداى تا داور كند ميان ايشان باز برگردد گروهى ازيشان و ايشان روى گردانندگانند. 24. آنت به كه ايشان گفتند: هرگز نبسايد ما را آتش مگر روزهاى شمردگان، و فريفت ايشان را در كيش خويش آنچه بودند فرا مىبافتند. 25. پس چگونه چون فراهم آريم ايشان را براى روزى كه نه گمانى درو و رسانده شد هر تنى آنچه [63] اندوخت و ايشان ستم كرده نشوند. 26. بگوى، بار خدايا! پادشاه پادشاهى! دهى پادشاهى را آنى را كه خواهى و بازستانى پادشاهى را از آنى كه خواهى و ارجمند كنى آن را كه خواهى و خوار كنى آن را كه خواهى. به دست تو نيكى بدرستى كه تو بر هر چيزى توانايى.