12/ 65 و چون گشادند رخت خود را يافتند سرمايه خود را بازگردانيده به ايشان گفتند اى پدر ما چه مىخواهيم پيش ازين اينست سرمايه ما بازگردانيده بسوى ما (پس بازرويم بملك) و غله آوريم براى كسان خود و نگهبانى كنيم برادر خود را و زياده آريم پيمانه يك شتر و آنچه آوردهايم پيمانه اندك است (65) 12/ 66 گفت نفرستم او را با شما تا آنكه دهيد مرا عهدى از خدا كه البته بازآريد او را بمن مگر آنكه گرفتار كرده شويد پس چون دادندش عهد خويش (يعقوب) گفت خدا بر آنچه مىگوئيم نگهبانست (66) 12/ 67 و گفت اى پسران من درميائيد از يك باب و درآئيد از دروازههاى پرآگنده (تا چشم زخم نرسد) و دفع نه مىكنم از سر شما چيزىرا از (قضاى) خدا نيست فرمانروائى مگر خداى را بر وى توكل كردم و بر وى بايد كه توكل كنند متوكلان (67)