نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : كاويانپور، احمد جلد : 1 صفحه : 230
(همسر ابراهيم) گفت: واى بر من آيا ممكن است من بچهدار شوم؟ در حالى كه من پير زنم و شوهرم پيرى سالخورده است، واقعا اين چيز عجيبى است. (72) فرستادگان ما گفتند: آيا از كار خدا و رحمت و بركات او بر شما اهل بيت نبوت تعجب ميكنى؟ در حقيقت خدا شايان ستايش و بزرگ است. (73) پس از اينكه ترس از ابراهيم برطرف شد و بشارت فرزند بر او رسيد، براى (شفاعت و نجات) قوم لوط با فرستادگان ما به بحث و مجادله پرداخت. (74) حقيقتا ابراهيم بسيار مهربان و دلسوز و (از كوچكترين خطا) بازگشت كننده بود. (75) فرستادگان ما گفتند: يا ابراهيم از اين بحث در گذر، فرمان عذاب پروردگارت صادر شده و عذاب غير قابل برگشت بر آنها خواهد رسيد. (76) و هنگامى كه فرستادگان ما (بصورت دو نفر جوان خوش هيكل) نزد لوط آمدند، لوط از ديدن آنها پريشان خاطر گشت و بسيار دلتنگ شد و گفت: امروز، روز بسيار سختى است. (77) قوم لوط (وسيله همسر لوط از ورود آن جوانان آگاه شدند و) بقصد انجام اعمال شنيع و قبيح كه در آن سابقه طولانى داشتند، شتابان به سوى خانه وى براه افتادند. لوط گفت: اى جماعت، همين دختران من براى شما پاكيزهترند (هر كدام آنها را مىخواهيد، برايتان عقد كنم) از خدا بترسيدى و مرا نزد مهمانانم شرمنده و خجل نكنيد. آيا در ميان شما مردى عاقل و صالحى نيست؟ (كه شما را از اين كار شنيع و قبيح منع كنند؟) (78) گفتند: تو خود مىدانى كه ما نظرى به دختران تو نداريم و خودت خوب ميدانى كه ما چه ميخواهيم. (79) لوط گفت: اى كاش قدرت دفع شما را داشتم و يا بقلعه مستحكمى پناه مىبردم. (80) آن دو جوان گفتند: يا لوط (هيچ نترس) ما فرستادگان پروردگار تو هستيم. آنها هرگز نمىتوانند آسيبى به تو برسانند. وقتى پاسى از شب گذشت، كسان خود را (از شهر) بيرون ببر، هيچكس از شما نبايد به پشت سرش نگاه كند مگر همسرت، زيرا عذابى كه به قوم تو بايد برسد، بر همسر تو نيز خواهد رسيد. البته موعد عذاب صبحدم است، آيا صبح نزديك نيست؟ (81)
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : كاويانپور، احمد جلد : 1 صفحه : 230