نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : كاويانپور، احمد جلد : 1 صفحه : 229
صالح گفت: اى جماعت، شما چه فكر ميكنيد؟ وقتى كه من دليل روشن از پروردگارم دارم و از جانب خود فضل و رحمتى به من عنايت فرموده، اگر او را نافرمانى كنم، چه كسى مرا در برابر عذاب خدا، يارى خواهد كرد؟ و شما چيزى جز زيانكارى براى من نخواهيد افزود. (63) اى قوم، اين ماده شتر خدا، نشانهايست از براى شما (شترى كه از مادر زائيده نشده است) او را آزاد بگذاريد تا در زمين خدا بچرد و مزاحم او نشويد كه عذابى زودرس شما را فرا خواهد گرفت. (64) قوم صالح (نصايح او را نپذيرفتند و) دست و پاى شتر را قطع كردند. صالح به آنان گفت (بعد از اين عمل ناشايست) فقط سه روز در خانههايتان سالم مىمانيد (سپس همگى گرفتار عذاب الهى خواهيد شد) البته اين وعدهايست كه دروغى در آن نيست. (65) همين كه فرمان عذاب ما رسيد، صالح و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند، برحمت خود از ذلت و خوارى آن روز نجاتشان داديم. پروردگار تو بسيار مقتدر و توانا است. (66) طوفان مهيب و زمين لرزهاى ستمكاران را سخت در بر گرفت و سحرگاهان در منازل (ويران شده) خود بيجان افتاده بودند. (67) گويى هرگز در آنجا ساكن نبودند. بدانيد كه قوم ثمود بر پروردگارشان كفر ورزيدند و بدانيد كه براى جماعت ثمود (قوم صالح) دورى از رحمت است. (68) و فرستادگان ما با بشارت نزد ابراهيم آمدند و سلام گفتند. ابراهيم گفت: سلام بر شما و طولى نكشيد كه براى آنها كباب گوشت گوساله آورد. (69) و چون ديد كه آنها دست بغذا نميزنند به آنها ظنين شد و در دل از آنها ترسيد. آنها گفتند: هيچ نترس ما براى هلاك قوم لوط فرستاده شدهايم. (70) (سارا) همسر ابراهيم (پشت پرده) ايستاده بود (از مژده فرزند خوشحال شد و) خنديد. ما او را به اسحاق و بعد از اسحاق به يعقوب بشارت داديم. (71)
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : كاويانپور، احمد جلد : 1 صفحه : 229