نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : كاويانپور، احمد جلد : 1 صفحه : 244
پس از آنكه بار و بنه آنها را فراهم ساختند، جام (زرين شاه را) در داخل بار برادرش قرار داد. سپس منادى، ندا كرد كه اى اهل كاروان، شما دزدى كردهايد. (70) اهل كاروان برگشتند و (با خشم) گفتند: چه چيز مفقود شده است؟ (71) گفتند: جام زرين شاه را گم كردهايم. هر كه آن را بياورد، يك بار شتر (گندم) به او ميدهيم و من (رئيس تداركات) آن را تضمين مىكنم. (72) اهل كاروان (كنعانيان) گفتند: بخدا قسم كه ما دزد نيستيم. شما خودتان مىدانيد كه ما اينجا نيامدهايم كه فساد بر پا كنيم و ما هيچوقت دزدى نكردهايم. (73) گفتند: اگر شما دروغ گفته باشيد، كيفر دزد (در آئين شما) چيست؟ (74) برادران گفتند: كيفر دزد بخدمت گرفتن كسى است كه مال مسروقه دربار او يافت شود. جزاى او همين است و ما (در آئين خودمان دزدان و) ستمكاران را چنين كيفر ميدهيم. (75) آن گاه بازرسى بار و بنه آنها پيش از بازرسى بار برادرش آغاز شد. سپس جام طلا را از داخل بار برادرش بيرون آوردند و بدينسان بر يوسف تدبير نموديم زيرا در آئين شاهى نمىتوانست برادر خود را بگيرد مگر اينكه خدا بخواهد. ما درجه و مقام هر كس را بخواهيم بالا مىبريم و ما فوق هر صاحب علمى عالمترى هست. (76) (برادران بهم) گفتند: اگر او دزدى كرده است (از او بعيد نيست) برادرش نيز قبلا دزدى كرده بود. يوسف (اتهام دزدى را شنيد) آن را در دل خود نهان داشت و بر آنها آشكار نكرد (كه من يوسفم و پيش خود) گفت: شما بدتر از دزد هستيد و خدا بر آنچه بيان ميكنيد، داناتر است. (77) (برادران با التماس) گفتند: اى عزيز، او پدرى پير و سالخوردهاى دارد، يكى از ما را (بجاى او) نگهدار (و او را آزاد كن) در حقيقت ما تو را از نيكوكاران مىبينيم (78)
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : كاويانپور، احمد جلد : 1 صفحه : 244