responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : گرمارودى، سيد على    جلد : 1  صفحه : 239


31 و چون (همسر عزيز مصر، ملامت) فريب (آميز) آنان را شنيد (كسى را) نزدشان فرستاد و براى آنها تكيه‌گاهى آماده ساخت [1] و به هر يك از ايشان كاردى داد و (به يوسف) گفت: خود را به آنان نشان ده! چون او را ديدند بزرگش يافتند و دست خويش را (از خودباختگى) بريدند و گفتند: پاكاكه خداوند است! [2] اين، نه آدميزاد كه جز فرشته‌اى ارجمند نيست ...
32 (آن زن) گفت: اين همان است كه مرا درباره او سرزنش كرديد؛ آرى [3]، از او كام خواستم كه خويشتندارى كرد و اگر آنچه به او فرمان مى‌دهم انجام ندهد بى‌گمان به زندان افكنده مى‌شود و از خوارشدگان [4] خواهد بود.
33 (يوسف) گفت: پروردگارا! زندان از آنچه مرا به آن فرا مى‌خواند خوش‌تر است و اگر فريبشان را از من نگردانى به آنان مى‌گرايم و از نادانان خواهم بود.
34 پروردگار وى دعايش را اجابت كرد و فريب آن زنان را از او بگرداند، بى‌گمان اوست كه شنواى داناست.
35 آنگاه، پس از آنكه آن نشانه‌ها را ديدند بر آن شدند كه او را تا زمانى زندانى كنند.
36 و دو جوان با او به زندان در آمدند، يكى از آنها گفت من در خواب مى‌ديدم كه شراب مى‌اندازم و ديگرى گفت: من در خواب مى‌ديدم كه روى سرم نان مى‌برم، پرندگان از آن مى‌خورند، ما را از تعبير آن آگاه كن كه ما تو را از نيكوكاران مى‌بينيم.
37 (يوسف) گفت: خوراكى كه روزى شماست نزدتان نمى‌رسد مگر آنكه پيش از رسيدن آن شما را از تعبير آن آگاه مى‌كنم. [5] اين از چيزهايى است كه پروردگارم به من آموخته است؛ من آيين گروهى را كه به خداوند ايمان ندارند و جهان واپسين را منكرند وانهاده‌ام.

[1]. اعتاد: آماده كردن- فرهنگ تازى به پارسى، ص 60/ اگر اعتدت لهنّ متّكأ را عبارتى كنايى بدانيم بايد آن را «محفلى آراست» ترجمه كرد.
[2]. كلمه فارسى در برابر «حاش للّه» اگر در متون امروز به كار رود، «پناه بر خدا» ست (- فرهنگ تازى به پارسى، ص 265) اما در معنايى كه در قرآن به كار رفته است، حاش اسم و به معنى برائت و تنزيه است بنابراين برابر قرآنى آن چنين است: «پاكا كه خداست»/ متون قديم ترجمه قرآن هم همين معنا را پيشنهاد كرده‌اند: پاكا خدا (- ابو بكر عتيق، فرهنگ ترجمه و قصه‌هاى قرآن، ص 176).
[3]. در اصل: سوگند مى‌خورم. [واو «ولقد»، واو قسم است‌] معجم اعراب الفاظ القرآن الكريم، ص 307.
[4]. يا: از خردپايگان.
[5]. در اصل: خوراكى كه بدان روزى داده مى‌شويد، به شما دو تن نمى‌رسد مگر آنكه پيش از رسيدن آن، شما هر دو را از تعبير آن آگاه مى‌كنم.

نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : گرمارودى، سيد على    جلد : 1  صفحه : 239
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست