نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : گرمارودى، سيد على جلد : 1 صفحه : 245
79 گفت: پناه بر خداوند كه جز آن كس را بگيريم كه كالاى خويش را نزد او يافتهايم زيرا آنگاه ستمگر خواهيم بود. 80 چون از او نااميد شدند رازگويان به گوشهاى رفتند [1]: بزرگ ايشان گفت آيا نمىدانيد پدرتان در پيشگاه خداوند از شما پيمان گرفته است و پيش از اين با يوسف چه كوتاهى كردهايد؟ من از اين سرزمين پا بيرون نمىنهم تا پدرم اجازه دهد يا خداوند درباره من داورى فرمايد و او بهترين داوران است. 81 نزد پدرتان بازگرديد و بگوييد: اى پدر [2]! به راستى پسرت دزدى كرده است و ما جز به آنچه (ديديم و) دانستيم گواهى نداديم و علم غيب هم نداشتيم. [3] 82 و از (مردم) شهرى كه در آن بوديم و از كاروانيانى كه با آنها (به اينجا) روى آوردهايم بپرس و بىگمان ما راستگوييم. 83 (يعقوب) گفت: (نه چنين است) بلكه هواى نفستان كارى را در چشمتان آراست پس (كار من) شكيبى نيكو (خواهد بود)، باشد كه خداوند همه آنان [4] را به نزد من باز آورد، اوست كه داناى فرزانه است. 84 و از آنان روى گردانيد و گفت: دريغا يوسف! و ديدگانش از اندوه، نابينا شد در حالى كه اندوه خود را فرو مىخورد. [5] 85 گفتند: سوگند به خداوند، پياپى يوسف را ياد مىكنى تا نزار شوى يا از نابودشوندگان گردى؛ 86 گفت: پريشانى [6] و اندوهگينى خود را تنها به خداوند شكوه مىبرم و از خداوند چيزى مىدانم كه شما نمىدانيد. [1]. خلصوا: آنها با يك سوى شدند- ابو بكر عتيق نيشابورى، فرهنگ ترجمه و قصههاى قرآن، ص 185. [2]. در اصل: اى پدر ما! [3]. در اصل: نگهبان غيب (/ نهان) هم نبوديم. [4]. يعنى: يوسف، بنيامين و بزرگترين برادر را كه سوگند خورده بود از مصر پا بيرون نگذارد. [5]. در قرآن كلمه كظيم سه بار، مكظوم يك بار و كاظمين دوبار به كار رفته است. در لسان العرب آمده است: كظم الغيظ: تجرّعه و احتمال سببه و الصّبر عليه/ رجلّ مكظوم و كظيم: مكروب قد اخذ الغمّ بكظمهاى: مخرج النّفس- لسان العرب، ج 5، چاپ قاهره، ذيل كظم. [6]. بثّ: گزاردن، پراكندن- فرهنگ تازى به پارسى، ص 126.
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : گرمارودى، سيد على جلد : 1 صفحه : 245