نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : گرمارودى، سيد على جلد : 1 صفحه : 388
22 و چون روى به سوى مدين نهاد گفت: اميد است پروردگارم مرا به راه ميانه [1] رهنمون گردد. 23 و چون به آب مدين رسيد بر آن، گروهى را ديد كه (گوسفندان خود را) آب مىدادند و كنار آنان دو زن را ديد كه (گوسفندان خود را از رفتن به سوى آب) دور مىداشتند. [2] گفت: شما چه مىكنيد؟ گفتند: ما (به گوسفندان خود) آب نمىدهيم تا شبانان (گوسفندان خود را از آبشخور) باز گردانند و پدر ما پيرى كهنسال است. 24 پس براى آن دو (گوسفندان را) آب داد سپس به سايه بازگشت و گفت پروردگارا به هر خيرى كه به من برسانى نيازمندم. 25 آنگاه يكى از آن دو كه با شرم گام برمىداشت نزد او آمد، گفت: پدرم تو را فرا مىخواند تا مزد آبى را كه براى ما (به گوسفندان) دادى به تو بپردازد و چون (موسى) نزد او آمد و داستان (خود) را براى او بازگفت، (شعيب) گفت: مهراس كه از گروه ستمكاران رهايى يافتى. 26 يكى از آن دو (دختر) گفت: اى پدر [3]! او را به مزد گير كه بىگمان بهترين كسى كه (مىتوانى) به مزد بگيرى، اين توانمند درستكار است. 27 (شعيب) گفت: مىخواهم يكى از اين دو دخترم را همسر تو كنم بنابر آنكه هشت سال براى من كار كنى پس اگر ده سال را به پايان بردى خود دانى و من نمىخواهم بر تو سخت بگيرم؛ اگر خدا بخواهد مرا از شايستگان خواهى يافت. 28 (موسى) گفت: اين (قرار) ميان من و شما بماند كه هر يك از دو زمان را به پايان بردم بر من تجاوزى (روا) نباشد و خداوند بر آنچه مىگوييم نگهبان است. [1]. يا: راه درست. [2]. ذاد الابل (من باب قال): اى ساقها و طردها- مختار الصحاح، چاپ بيروت، 1981، ذيل ذود. [3]. در اصل: اى پدر من!
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : گرمارودى، سيد على جلد : 1 صفحه : 388