با استفهام همراه باشد، «بلى» براى تصديق و تقرير خواهد بود؛ مانند آيه شريفه «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى» (اعراف/ 172) كه اينگونه ترجمه مىشود: «آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: چرا»؛ اما در صورتى كه نفى، مجرد از استفهام باشد: «بلى» براى ردّ آن نفى است كه در فارسى با تعبيراتى مانند: «چنين نيست» ترجمه مىشود. به طور كلى بايد گفت كه ترجمه «بلى» به «آرى» در اينگونه موارد درست نيست و مفهوم آيه و ارتباط نفى و منفى را درست بازگو نمىكند. بالاتر اينكه اگر در پاسخ از استفهام تقريرى مانند آيه «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ» واژه «بلى» به «آرى» ترجمه شود، منفى مورد تقرير قرار گرفته و مقصود آيه كاملا دگرگون مىشود. دقت در ترجمه واژه «بلى» در سراسر قرآن كريم برحسب مفهوم آيهاى كه اين واژه در آن به كار رفته، از نكاتى است كه در ترجمه مركز بدان توجه شده است. در اينجا به ذكر همين نمونهها بسنده مىكنيم، زيرا پرداختن به نمونههاى فراوان قابل دقت، موجب اطاله سخن مىشود. تنها خواستيم به چند نمونه مهم كه در طول تاريخ ترجمه غالبا مورد غفلت قرار گرفته است اشاره كنيم. البته ادعا نداريم كه ترجمه مركز از هرگونه كاستى مبراست؛ ولى بر اين باوريم كه تا حد امكان امانت در ترجمه را پاس داشتهايم. البته چون متن قرآن كلام «آفريدگار» و ترجمه آن، كار «آفريده» است و هرگز نمىتواند بيانگر همه مفاهيم متن باشد، بايد اعتراف كنيم كه كوشش فراوان ما، باز در برابر گستره شگرف اقيانوس بىكران قرآن، ناچيز و قاصر است. اينگونه تلاشها تنها مىتواند تجربهاى نو براى نزديك شدن به ترجمه مطلوب اين وحىنامه آسمانى باشد، وگرنه اين ترجمه نيز به يقين آخرين سخن در اين باب نيست.