responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : معزى، محمدكاظم    جلد : 1  صفحه : 237


سپس هنگامى كه بردند او را و گرد آمدند بر آنكه نهندش در تك چاه و وحى فرستاديم بدو كه همانا آگهيشان دهى به كارشان اين و آنان درنيابند (15)
و آمدند شبانگاه پدر خويش را گريان (16)
گفتند اى پدر ما رفتيم مسابقه كنيم و گذاشتيم يوسف را نزد كالاى خويش پس خورد او را گرگ و نيستى تو باوركننده ما را هر چند باشيم راستگويان (17)
و آوردند بر جامه وى خونى دروغين گفت بلكه بياراست براى شما دلهاى شما كارى را پس شكيبايى نكو است و خدا است يارى خواسته بر آنچه مى‌ستائيد (18)
و بيامد كاروانى پس فروكردند آبگيرنده خويش را پس سرازير كرد دلو خود را و گفت مژده باد اينك تازه‌پسرى و نهانش داشتند كالايى براى سوداگرى و خدا داناست بدانچه مى‌كنند (19)
و فروختندش به بهايى كم درهم‌هايى چند و بودند در او از قناعت كنندگان (20)
و گفت آنكه خريدش در مصر به زن خود گرامى دار جايگاه او را شايد سودى به ما دهد يا برگيريمش فرزندى و بدينسان فرمانروايى داديم به يوسف در زمين و تا بياموزيمش از تعبير خوابها و خدا چيره است بر كار او و ليكن بيشتر مردم نمى‌دانند (21)
و هنگامى كه رسيد نيروهاى خود را (جوانى خود را) داديمش فرمانروايى و دانش را و بدينسان پاداش دهيم نيكوكاران (22)

نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : معزى، محمدكاظم    جلد : 1  صفحه : 237
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست