نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : معزى، محمدكاظم جلد : 1 صفحه : 380
پس هنگامى كه بيامد سليمان را گفت آيا كمك كنيدم به مال همانا آنچه داد مرا خدا بهتر است از آنچه داد شما را بلكه شما خود را به پيشكش خويشيد شادمان (36) بازگرد بسوى ايشان كه همانا بياريم ايشان را لشگرهايى كه تاب نباشدشان بدانان و همانا برون رانيمشان از آن خوار حالى كه ايشانند سرافكندگان (37) گفت اى گروه كدامين از شما آوردم تخت آن زن را پيش از آنكه بر من درآيند تسليمشدگان (38) گفت ديوى از پريان من آرمت بدان پيش از آنكه از جاى خويش خيزى و منم هرآينه بر آن توانايى امين (39) گفت آنكه نزدش بود دانشى از كتاب من آرمت بدان پيش از آنكه بازگردد بسوى تو مُژهات پس هنگامى كه نگريستش جايگزين نزد خويش گفت اين از فضل پروردگارم باشد تا بيازمايدم آيا شكر مىكنم يا كفران ورزم و آنكه شكر كند جز اين نيست كه براى خويشتن سپاس گزارد و آنكه كفران كند همانا پروردگار من است بىنيازى گرامى (40) گفت ناشناس داريد برايش تختش را بنگريم آيا رهبرى مىشود يا مىباشد از آنان كه رهبرى نشوند (41) پس گاهى كه بيامد آن زن گفته شد آيا چنين است تختت گفت گوئيا اين است آن و داده شديم دانش را پيش از آن و بوديم تسليمشدگان (42) و بازداشتش آنچه بود مىپرستيد جز خدا همانا بود او از گروهى كافران (43) گفته شد بدو به كاخ اندر آى پس گاهى كه نگريستش پنداشتش آبگيرى و برهنه ساخت ساقهاى خويش را گفت همانا آن است كاخى لغزنده ساخته از بلور گفت آن زن پروردگارا همانا ستم به خود كردم و اسلام آوردم با سليمان براى خدا پروردگار جهانيان (44)
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : معزى، محمدكاظم جلد : 1 صفحه : 380