نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : معزى، محمدكاظم جلد : 1 صفحه : 44
و هنگامى كه گفت ابراهيم پروردگارا بنمايانم چگونه زنده كنى مردگان را گفت مگر ايمان نياوردى گفت بلى و ليكن تا آرام گيرد دلم گفت پس برگير چهار مرغ را و پاره گردان آنها را به نزد خود پس بگذار فراز هر كوهى از آنها پارهاى را پس فراخوانشان بيايندت به دويدن و بدان كه خدا است عزتمند حكيم (260) مثَل آنان كه بخشند مال خود را در راه خدا مانند دانه است كه بروياند هفت خوشه در هر خوشه صد دانه و خدا چند برابر كند براى هر كه خواهد و خدا است گشايشمند دانا (261) آنان كه بخشند مال خود را در راه خدا و در پى نيارند آنچه را بخشيدند منتى و نه آزارى ايشان را است پاداش ايشان نزد پروردگار خويش و نه ترسى بر ايشان است و نه اندوهگين شوند (262) گفتارى نيك و آمرزش گنهى بهتر است از تصدقى كه در پيش آزارى باشد و خدا است بىنياز بردبار (263) اى آنان كه ايمان آورديد تباه نكنيد تصدقهاى خود را به منّت و آزار مانند آنكه انفاق كند مال خويش را براى رياى (خودنمايى) مردم و ايمان نيارد به خدا و روز جزا پس مثَل او مانند سنگى است لغزان كه بر آن باشد خاكى و رسيده باشدش بارانى سخت كه بازگذاردش لغزنده قدرت ندارند بر چيزى از آنچه فراهم آوردند و خدا هدايت نكند گروه كافران را (264)
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : معزى، محمدكاظم جلد : 1 صفحه : 44