2/ 203 و خداوند را در روزهاى معيّن [سه روز تشريق] ياد كنيد پس هركس شتاب كند در دو روز [اعمال را انجام دهد]، گناهى بر او نيست و هركس تأخير كند [و تا پايان روزهاى تشريق اعمال را در سه روز انجام دهد باز] گناهى بر او نيست. [اين امر] براى كسى است كه پرهيز كرده است و از خداوند پروا كنيد و بدانيد كه شما به پيش او محشور مىشويد (203) لا: حرف نفى جنس و اثم: اسم لا، مبنى بر فتح، محلا منصوب و عليه: جارّ و مجرور، خبر لا، محلا مرفوع. 2/ 204 و از مردم كسى هست كه سخنش تو را دربارهى زندگى دنيا به تعجّب مىاندازد و خداوند را بر آنچه در دل خود دارد گواه مىگيرد در حالى كه او سختترين دشمنان است (204) واو: حاليّه. هو: مبتدا، محلا مرفوع و الدّ: خبر و الخصام: مضاف اليه. 2/ 205 و چون برگردد [يا دست يابد] مىكوشد تا اين كه در زمين فساد برپاكند و زراعت و نسل را نابود كند و خداوند فساد را دوست ندارد (205) 2/ 206 و هرگاه به او گفته شد: «از خداوند پروا كن» تكبّر او را به گناه كشاند. پس جهنّم او را بس است و چه بد آرامگاهى است (206) اتّق اللّه: نائب فاعل براى فعل مجهول قيل، محلا مرفوع. حسب: مبتدا و هاء: مضاف اليه، محلا مجرور. لام: حرف جواب قسم محذوف و بئس: فعل ذمّ و المهاد: فاعل. 2/ 207 و از مردم كسى هست كه جان خويش را براى طلب خوشنودى خداوند مىفروشد و خداوند به بندگان رئوف است (207) من: اسم موصول، مبتداى مؤخّر، محلا مرفوع و من الناس: خبر مقدّم، محلا مرفوع. ابتغاء: مفعول له. 2/ 208 هان! اى كسانى كه ايمان آوردهايد همگى در اطاعت اسلام درآييد و از گامهاى شيطان پيروى مكنيد كه او براى شما دشمنى آشكار است (208) كافة: حال. خطوات: مفعول به، علامت نصب آن كسره عوض از فتحه است. 2/ 209 پس اگر بعد از آن كه دلايل آشكار براى شما رسيد كژروى كنيد، بدانيد كه خداوند تواناى حكيم است (209) ما: حرف مصدرى. كم: مفعول به، محلا منصوب. حكيم: خبر دوّم. 2/ 210 آيا جز اين انتظار دارند كه خداوند و فرشتگان در سايبانهايى از ابر به سوى آنان بيايند؟! ولى كار [مشيّت حق به شيوهاى ديگر] گزارده شده است و كارها به سوى خداوند بازگردانده مىشود (210) هل: حرف استفهام انكارى. الّا: حرف حصر. الامر و الامور: هر دو مورد نائب فاعل.