98/ 8 پاداش ايشان در نزد پروردگارشان بهشتهاى جاودانى است كه رودها از زير [درختان] آن روان است هميشه- جاودانه- در آنند، خداوند از آنان خوشنود است و آنان نيز از او خوشنودند، اين [پاداش] براى كسى است كه بر پروردگارش خشيت ورزد (8) خالدين: حال، ابدا: مفعول فيه، ظرف زمان. ذلك: مبتدا، محلا مرفوع. لمن: جارّ و محلا مجرور، خبر براى مبتدا، محلا مرفوع. 99. [سورهى زلزله، مدنى، 8 آيه] به نام خداوند بخشندهى مهربان 99/ 1 آنگه كه زمين به لرزش خود لرزانده شود (1) 99/ 2 و زمين بارهاى سنگينش را بيرون آرد (2) 99/ 3 و انسان گويد: «آن [زمين] را چه مىشود؟» (3) ما: اسم استفهام، مبتدا، محلا مرفوع و لها: خبر آن، محلا مرفوع. 99/ 4 در چنين روز [زمين] خبرهايش را بازگويد (4) 99/ 5 از آن كه پروردگارش به آن وحى كرده است (5) 99/ 6 در چنين روز مردمان در حالت گروههاى پراكنده [از گورها] بيرون آيند، تا اعمالشان را به ايشان نشان دهند (6) اشتاتا: حال از (النّاس) لام: لام تعليل مقدّر به (ان) ناصبه. 99/ 7 پس هركس هموزن ذرّهاى نيكى انجام داده باشد، آن را مىبيند (7) من: اسم شرط جازم، مبتدا، محلا مرفوع و جملهى يعمل: خبر آن، محلا مرفوع. خيرا: تمييز. 99/ 8 و هركس هموزن ذرّهاى بدى انجام داده باشد، آن را مىبيند (8) 100. [سورهى عاديات (اسبان دونده) مكّى، 11 آيه] به نام خداوند بخشندهى مهربان 100/ 1 سوگند به اسبان دونده كه به تندى نفس زنند (1) واو: واو قسم، ضبحا: مفعول مطلق براى فعل محذوف (يضبحن ضبحا) 100/ 2 و سوگند به اسبانى كه [از برخورد سمهايشان] جرقّهانگيزند (2) قدحا: مفعول مطلق براى فعل محذوف (تقدح قدحا) 100/ 3 و سوگند به تازندگان صبحگاهى (3) صبحا: مفعول فيه، ظرف زمان. 100/ 4 كه با آن [تاخت خود] غبار برانگيزند (4) 100/ 5 سپس با آن [هجوم خويش] در ميان گروهى درآيند (5) جمعا: مفعول به. 100/ 6 كه به راستى انسان به پروردگارش بسى ناسپاس است (6) لام: لام مزحلقه براى تاكيد. 100/ 7 و همانا او خود بر اين [ناسپاسى] گواه است (7) 100/ 8 و به راستى او به خاطر دوستى مال بسيار بخيل است (8) 100/ 9 پس آيا نمىداند كه آنگاه آنچه در قبرهاست برانگيخته شود (9) ما: اسم موصول، نايب فاعل، محلا مرفوع.