responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : ياسرى، محمود    جلد : 1  صفحه : 441


13- اى پيغمبر! براى اهل مكه مثلى بزن و بيان كن بر ايشان قصه اصحاب شهر «انطاكيه» را وقتى كه آمدند در آن شهر رسولان و فرستادگان؛
14- فرستاديم به سوى اهل آن شهر دو نفر را؛ (آنها از حواريون عيسى بودند فرستاده شدند كه دعوت به توحيد نمايند اهل انطاكيه را.) پس تكذيب نمودند ايشان را و زدند و حبس كردند. بعد عزّت و قوّت داديم آن دو نفر را به فرستادن نفر سوم (كه «شمعون الصفا» بود). اين سه نفر فرستادگان گفتند به مردم آن شهر كه: البته ما به سوى شما فرستاده از جانب پروردگاريم كه ترك بت‌پرستى كنيد و به خداى واحد ايمان آوريد.
15- مردم آن شهر گفتند به رسولان كه: نيستيد شماها مگر آدمى مثل ما. و نفرستاده است خدا چيزى را كه ما را دعوت به او نماييد. نيستيد شما مگر دروغگو.
16- گفتند رسولان كه: پروردگار ما مى‌داند كه ما به سوى شما فرستادگانيم.
17- و نيست بر ما مگر آنكه آشكارا اداى رسالت خود كنيم.
18- گفتند اهل آن شهر كه: البته ما فال بد زديم به شما، هر گاه بازنايستيد از اين گفتار، سنگسار كنيم شما را. و برسد شما را از ما عذابى دردناك.
19- رسولان گفتند: فال بد شما با شماست و آن كفر است كه فال بد شماست. آيا اگر پند داده شويد كه به خدا ايمان بياوريد از پند دادن بد دل مى‌شويد؟ بلكه شما قومى هستيد كه تجاوز از حد كرديد در تكذيب ما و نافرمانى خدا.
20- و از دورترين جاهاى شهر آمد مردى كه مى‌دويد (و آن مرد «حبيب نجار» بود) گفت: اى قوم من! متابعت كنيد فرستادگان را.
21- متابعت كنيد كسى را كه نمى‌خواهد از شما مزدى؛ و ايشان راه‌يافتگانند به راه نجات.
22- و چه چيز است براى من كه عبادت نكنم كسى را كه آفريد مرا؛ و به سوى او برگشته مى‌شويد.
23- آيا بگيريم سواى خدا، خدايانى را كه اگر اراده كند براى من خداى بخشنده ضررى را؛ بى‌نياز نكند از من شفاعت ايشان چيزى را و خلاص نكنند مرا.
24- من در اين هنگام با اينكه مى‌دانم بى‌فايده بودن بتها را، اگر باز به وحدت خدا اقرار نياورم و از بت‌پرستى رو نگردانم البته در گمراهى آشكارم.
25- من ايمان آوردم به پروردگار شما؛ بشنويد اى رسولان و فرستادگان خدا اقرار مرا به وحدانيت او؛ (چون مردم شنيدند از (حبيب نجار» كه ايمان آورد، او را لگدمال يا سنگسار كرده كشتند).
26- گفته شد به او بعد از آنكه از دنيا رفت: داخل شو در بهشت. گفت اى كاش قوم من مى‌دانستند.
27- كه آمرزيد مرا پروردگار من؛ و گردانيد مرا از رتبه داران اهل بهشت.

نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : ياسرى، محمود    جلد : 1  صفحه : 441
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست