نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : ياسرى، محمود جلد : 1 صفحه : 442
28- و نفرستاديم بر قوم حبيب نجار بعد از قتل او هيچ لشكرى از آسمان براى هلاك ايشان؛ و نبود هم عادت ما چنين كه لشكر فرستيم از آسمان. 29- نبود عقوبت ايشان مگر يك فرياد جبرئيل؛ پس آن گاه تمام از حركت افتاده هلاك شدند. 30- اى تأسّف بر بندگان كه نيامد ايشان را هيچ رسولى مگر اينكه او را استهزا كردند. 31- آيا نديدند چه بسيار، هلاك كرديم ما پيش از ايشان از اهل قرنهاى گذشته كه در دنيا اثرى نماند از آن هلاك شدگان؛ و ديگر هم باز نمىگردند به سوى ايشان؟ 32- و نيست مگر اينكه همگى نزد ما حاضر شوند. 33- و علامتى است براى اثبات قدرت ما بر زنده كردن بشر پس از مردن. زمين مرده كه زنده كرديم آن را و بيرون آورديم از آن زمين دانه گندم و غير آن را كه از آن دانهها مىخورند. 34- و قرار داديم در آن زمين بوستانها از درختهاى خرما و انگور. و بيرون آورديم در آن بوستانها از چشمهسارها. 35- تا اينكه بخورند از ميوه آن باغات. كه نساخته است آن ميوهها را دستهاى ايشان بلكه يد قدرت ما ساخته آنها را. آيا پس شكر نمىكنند خدا را در مقابل اين نعمتهاى؟ 36- منزه است خداى آن چنانى كه خلق كرد انواع اشيا را جفت جفت نر و ماده؛ (خلقت نر و ماده البته در بشر و حيوانات ظاهر و هويداست. همچنين در گياهان و درختان هم نر و مادگى در خلقت آنها رعايت شده.) از آنچه مىرويد از زمين و از نفسهاى ايشان و از آنچه نمىدانند كه در قعر درياها و جاهاى ديگر خلق كرده. 37- و نشانه ديگر از براى ايشان شب است، كه مىكنيم از شب لباس روشن روز را به بردن آفتاب؛ همانند كندن پوست از گوسفند، پس ناگاه ايشان در تاريكى شوند. 38- و دليلى ديگر آفتاب است كه مىرود براى قرارگاهى كه براى آن است. اين است تقدير خداوند عزيز دانا. 39- و براى ماه معين كرديم منزلهايى كه دور زند در آنها تا برگردد در آخر مثل اول؛ چون چوب خوشه خرما كه بعد از چيدن به نخل باقى ماند و بعد از شش ماه خشك شده كژ شود. 40- نه آفتاب را سزد كه دريابد ماه را؛ چون هر يك در فلكى هستند غير فلك ديگرى. و نه شب كه پيشى گيرد روز را. (در «مجمع البيان» است كه: شب و روز كه يك در ميان در قطار گذرند هيچ شبى را سزاوار نباشد از روزى كه همسفرش است جلو افتاد و خود را به شب پيش متصل نمايد) و هر يك از شمس و قمر در آسمانى شنا كنند.
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : ياسرى، محمود جلد : 1 صفحه : 442