كفار دوست دارند كه تو با آنها نرمى و مدارا كنى تا آنها هم با تو مدارا كنند (9) پيروى مكن از كسى كه دايم سوگند دروغ ميخورد و خوار پست است (10) و دايم عيب جويى و سخن چينى ميكند (11) و هر اندازهاى بتواند مردم را از خير و نيكويى باز ميدارد و ستم و گناهكارى را از حد گذارنده (12) با اين همه عيب بد خوى و متكبر و بىاصل و نسبند (13) براى آنكه مال و فرزندان بسيار دارند (14) چون آيات ما را بر او تلاوت كنند گويد اين آيات افسانههاى گذشتگان است (15) بزودى بر بينش داغ شمشير نهيم (16) ما كافران را بقحط و سختى مبتلا كنيم چنان كه صاحبان باغ را مبتلا نموديم چون سوگند ياد نمودند كه صبحگاه ميوههاى باغ را ببرند (17) و هيچ استثنا نكردند (18) هنوز خواب بودند كه از طرف پروردگار تو آتشى بر آنها آمد (19) و سحرگاه آن بستان و باغ را چون خاكسترى سياه كرد (20)