باز گفتند از خدا پرسش نما كه رنگ گاو را معين كند، پاسخ داد كه ميفرمايد گاو زرد رنگى باشد كه بينندگان را فرح بخشد (69) مجددا گفتند از خدا بخواه كه چگونگى او را مشروحا بيان فرمايد تا بر ما مشتبه نشود و ما اجراى امر نموده و بخواست خدا راهنمايى را پيش گيريم (70) گفت ميفرمايد آن گاو آن قدر رام نباشد كه زمين را شيار كند و آب بزراعت برساند و بىعيب و يك رنگ باشد گفتند الحال حقيقت را بيان نمودى گاوى بآن اوصاف گشتند لكن نزديك بود در اينكار هم نافرمانى كنند (71) و بياد آوريد وقتى كه نفسى را كشتيد و يكديگر را در آن متهم كرديد و خداوند راز درونى شما را آشكار فرمود (72) پس امر كرديم پارهاى از اجزاء آن گاو را ببدن مقتول بزنند تا مشاهده كنند چگونه خداوند مردگان را زنده ميگرداند و آيات خود را بشما مردم نشان ميدهد اميد است كه انديشه و تعقل كنيد (73) سپس با اين معجزه بزرگ هم چنان دلهايشان مانند سنگ سخت بلكه سختتر از آن شد زيرا از سنگها چشمهها ميجوشد و آب تراوش مينمايد و بعضى از ترس خدا فرو ريزند و درهم ميشكنند ولى بايد بدانند خداوند از اعمال آنان غافل نيست (74) آيا طمع داريد كه يهوديها بدين شما بگروند و حال آنكه بعضى از آنها كلام خدا را شنيده و بدلخواه خود تغيير ميدهند با آنكه در كلام خدا تعقل نموده و معنى آن را بخوبى درك كردهاند (75)